- Mar
- 161
- 815
- مدالها
- 2
***
رائد
- رائد داداش موفق شدیم!
- میدونستم داداش، دمتون گرم! خب الان در چه حالید؟
- بچهها قاطی بادیگاردها شدند، قراره عبدالله بعداً ساعت یک شب اطراف ریاض بیاد من رو ببینه و نقشه منوچهر رو بگه.
- آره خوب میکنه، منوچهر همه جای شهر نفوذ داره.
- ساجد سریع بیا بیرون از ویلا تو دیگه کارت تمومه، بقیهش با بچههاست.
- اوکی، بای.
رو به آینه وایساده بودم، از فکر خونثی کردن نقشه منوچهر پوزخندی زدم، اون مار خوش خط و خال دیر یا زود زهرش رو میریزه، باید جلوش رو بگیرم.
حال آرومی الان داشتم، دریغ از کمی استرس، چشمام رو بستم و شروع به آواز خوندن کردم و در همون حین به سمت آشپز خونه میرفتم.
- years ago when I was younger
سالها پیش وقتی جوان بودم
I kinda liked a girl I knew.
یه جورایی یه دختری رو كه میشناختم دوست داشتم
She was mine, and we were sweethearts
اون مال من بود، و ما عزیز دل همدیگه بودیم
That was then, but then it’s true
این مال بعدش بود، البته بعدش به حقیقت پیوست
I’m in love with a fairytale,
من عاشق دختر شاه پریان هستم (ترجمه اصلی میشه من عاشق دختری از افسانه پریان هستم)
even though it hurts
با وجودی كه [روحم رو] آزار میده
‘Cause I don’t care if I lose my mind
چون اهمیتی نمیدم اگه هوش و حواسم رو از دست بدم
I’m already cursed.
من از قبل نفرین شدم
ماگ قهوهام رو پر کردم و به طرف پذیرایی رفتم.
- Every day we started fighting
روزها رو با جنگ و دعوا شروع میكردیم
every night we fell in love
و شبها رو با عشق ورزیدن به هم
No one else could make me sadder,
كس دیگهای نمیتونست من رو انقدر ناراحت كنه
but no one else could lift me high above
البته كس دیگهای هم نمیتونست انقدر من رو به اوج برسونه
I don’t know what I was doing,
نمیدونم چیكار كردم
when suddenly, we fell apart
وقتی كه ناگهانی از هم جدا شدیمم
Nowadays, I cannot find her
این روزها نمیتونم پیداش كنم
But when I do, we’ll get a brand new start
اما اگه پیداش كنم، شروعی تازه رو با هم خواهیم داشت
رائد
- رائد داداش موفق شدیم!
- میدونستم داداش، دمتون گرم! خب الان در چه حالید؟
- بچهها قاطی بادیگاردها شدند، قراره عبدالله بعداً ساعت یک شب اطراف ریاض بیاد من رو ببینه و نقشه منوچهر رو بگه.
- آره خوب میکنه، منوچهر همه جای شهر نفوذ داره.
- ساجد سریع بیا بیرون از ویلا تو دیگه کارت تمومه، بقیهش با بچههاست.
- اوکی، بای.
رو به آینه وایساده بودم، از فکر خونثی کردن نقشه منوچهر پوزخندی زدم، اون مار خوش خط و خال دیر یا زود زهرش رو میریزه، باید جلوش رو بگیرم.
حال آرومی الان داشتم، دریغ از کمی استرس، چشمام رو بستم و شروع به آواز خوندن کردم و در همون حین به سمت آشپز خونه میرفتم.
- years ago when I was younger
سالها پیش وقتی جوان بودم
I kinda liked a girl I knew.
یه جورایی یه دختری رو كه میشناختم دوست داشتم
She was mine, and we were sweethearts
اون مال من بود، و ما عزیز دل همدیگه بودیم
That was then, but then it’s true
این مال بعدش بود، البته بعدش به حقیقت پیوست
I’m in love with a fairytale,
من عاشق دختر شاه پریان هستم (ترجمه اصلی میشه من عاشق دختری از افسانه پریان هستم)
even though it hurts
با وجودی كه [روحم رو] آزار میده
‘Cause I don’t care if I lose my mind
چون اهمیتی نمیدم اگه هوش و حواسم رو از دست بدم
I’m already cursed.
من از قبل نفرین شدم
ماگ قهوهام رو پر کردم و به طرف پذیرایی رفتم.
- Every day we started fighting
روزها رو با جنگ و دعوا شروع میكردیم
every night we fell in love
و شبها رو با عشق ورزیدن به هم
No one else could make me sadder,
كس دیگهای نمیتونست من رو انقدر ناراحت كنه
but no one else could lift me high above
البته كس دیگهای هم نمیتونست انقدر من رو به اوج برسونه
I don’t know what I was doing,
نمیدونم چیكار كردم
when suddenly, we fell apart
وقتی كه ناگهانی از هم جدا شدیمم
Nowadays, I cannot find her
این روزها نمیتونم پیداش كنم
But when I do, we’ll get a brand new start
اما اگه پیداش كنم، شروعی تازه رو با هم خواهیم داشت