مجموعه اشعار عبید زاکانی

[ترنم مبینا]

گربه آنموش را بکشت و بخورد
سوی مسجد شدی خرامانا

دست و رو را بشست و مسح کشید
ورد میخواند همچو ملانا

 

[ترنم مبینا]

بار الها که توبه کردم من
ندرم موش را بدندانا

بهر این خون ناحق ای خلاق
من تصدق دهم دو من نانا

 

[ترنم مبینا]

آنقدر لابه کرد و زاری کردی
تا بحدی که گشت گریانا

موشکی بود در پس منبر
زود برد این خبر بموشانا

 

[ترنم مبینا]

مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا

بود در مسجد آن ستوده خصال
در نماز و نیاز و افغانا

 

[ترنم مبینا]

این خبر چون رسید بر موشان
همه گشتند شاد و خندانا

هفت موش گزیده برجستند
هر یکی کدخدا و دهقانا

 

[ترنم مبینا]

برگرفتند بهر گربه ز مهر
هر یکی تحفه‌های الوانا

آن یکی شیشهٔ شراب به کف
وان دگر بره‌های بریانا

 

[ترنم مبینا]

آن یکی طشتکی پر از کشمش
وان دگر یک طبق ز خرمانا

آن یکی ظرفی از پنیر به دست
وان دگر ماست با کره نانا

 

[ترنم مبینا]

آن یکی خوانچه پلو بر سر
افشره آب لیمو عمانا

نزد گربه شدند آن موشان
با سلام و درود و احسانا

 

[ترنم مبینا]

عرض کردند با هزار ادب
کای فدای رهت همه جانا

لایق خدمت تو پیشکشی
کرده‌ایم ما قبول فرمانا

 

[ترنم مبینا]

گربه چون موشکان بدید بخواند
رزقکم فی السماء حقانا

من گرسنه بسی بسر بردم
رزقم امروز شد فراوانا