مجموعه اشعار عبید زاکانی

[ترنم مبینا]

روزه بودم به روزهای دگر
از برای رضای رحمانا

هرکه کار خدا کند بیقین
روزیش میشود فراوانا

 

[ترنم مبینا]

بعد از آن گفت پیش فرمائید
قدمی چند ای رفیقانا

موشکان جمله پیش میرفتند
تنشان همچو بید لرزانا

 

[ترنم مبینا]

ناگهان گربه جست بر موشان
چون مبارز به روز میدانا

پنج موش گزیده را بگرفت
هر یکی کدخدا و ایلخانا

 

[ترنم مبینا]

دو بدین چنگ و دو بدانچنگال
یک به دندان چو شیر غرانا

آندو موش دگر که جان بردند
زود بردند خبر به موشانا

 

[ترنم مبینا]

که چه بنشسته‌اید ای موشان
خاکتان بر سر ای جوانانا

پنج موش رئیس را بدرید
گربه با چنگها و دندانا

 

[ترنم مبینا]

موشکانرا از این مصیبت و غم
شد لباس همه سیاهانا

خاک بر سر کنان همی گفتند
ای دریغا رئیس موشانا

 

[ترنم مبینا]

بعد از آن متفق شدند که ما
می‌رویم پای تخت سلطانا

تا بشه عرض حال خویش کنیم
از ستم‌های خیل گربانا

 

[ترنم مبینا]

شاه موشان نشسته بود به تخت
دید از دور خیل موشانا

همه یکباره کردنش تعظیم
کای تو شاهنشهی بدورانا

 

[ترنم مبینا]

گربه کرده است ظلم بر ماها
ای شهنشه اولم به قربانا

سالی یکدانه میگرفت از ما
حال حرصش شده فراوانا

 

[ترنم مبینا]

این زمان پنج پنج میگیرد
چون شده تائب و مسلمانا

درد دل چون به شاه خود گفتند
شاه فرمود کای عزیزانا