- Oct
- 150
- 453
- مدالها
- 1
چاکریم دکتر بخدا پوسیدم اینجا. یکییکی میان رو سرم خراب میشن مراعات نمیکنن که. مخلص شوما و پرستارمون هستیم. همه پقی زدند زیر خنده. وااا! اینا روانیان مگه؟ هر چی میگم میخندن.
بعد از اینکه این خنگها کلی خندیدند. بیادبی نباشه دکتر و پرستار رو نمیگم خنگای خودمون رو میگم! من رو مرخص کردند و به جمع بقیه خنگها اضافه شدم. اوهاوه استاد دست و پا چلفتیمون هم اینجاست.
با دیدنش نه تنها خوشحال نشدم بلکه بهجای اینکه نیشم باز شه اخم بر رو صورتم نشست. روناک به سمتم اومد:
- بهبه بلاخره مرخص شدی ها. عزیزم مثل خرس افتاده بودی رو تخت.
- زِکی! دوست ما رو باش! نه رونی جون مخلصیم انقدر محبت به خرج دادی. من سرشار از محبت توام اختیار دارید. خرسی از خودتونه رونی جون. جمعمون زدند زیر خنده. کوروش گفت: چرا نگفته بودی یه نفر دیگه میاد اکیپمون؟
- هان؟
- شیرفهم نشد؟
- نوچ!
نویان از پشت سرم گفت: میدونن. خودشون رو به خنگی زدن! من به اکیپ اضافه شدم میدونم که خیلی خوشحال شدین.
ایشی گفتم و زیر لب گفتم زکی اینو باش دیگ به دیگ میگه روت سیاست. قیافش شبیه تیر برقه بعد میگه خیلی خوشحال شدین. میدونم نوچ واقعا ولی خیلی هم زشت نیست. قدش که مثل تیر برقه. موهاشم یک طرف و خالی کرده و داده به سمت راستش، لباسش هم مناسبه. شلوار مشکی با لباس اسپرت . نه خوشم اومد! نیشم باز شد.
- دست از آنالیز کردنتون برداشتید خانم کامرانی؟
نیشم جمع شد. نهخیر پرو شده جناب تیر برق.
- من میگم نره تیر برق میگه بدوش!
کل جمع خندیدند بهجز من.
- نخیر اصلا هم خوشحال نشدم تیر برق از خود راضی. خودشیفته دست و پا چلفتی یک لاقبا. خنگ بیمسئولیت.
پوزخندی زدم و چشم غره توپی بهش رفتم.
- لقب دیگهای نبود به من بدید؟
- چرا چرا یادم رفت استاد مسخره.
- خوووب نمرتون رو که 0 دادم متوجه میشین.
- ولش تیر برق جان خوش باشیم.
همه خندیدیم. رو به رویا کردم: رویا جان کِی شما میرین سر خونه زندگیتون؟
آخ یادم رفت بگم. انقدر اینا چرت و پرت گفتن یادم رفت بگم رویا و کوروش سه هفته پیش عقد کردند. ستایش و محمد که غلط میکنن عقد کنن با این سن کم. ستی رونی و دانیال هم از ازدواج خبری نیست چون که مامان روناک قلبش درد میکنه. رونی هم گفته تا مامانم قلبش خوب نشده ازدواج بی ازدواج. اون بدبخت هم قبول کرده. امیر محمد و فرشته هم از ازدواج خبری نیست. فرشته امیر محمد رو دوست داره ولی بهخاطر اینکه خانوادش یهکم ناراضیان قبول نکردن باید فکر کنن. امیر علی و ملینا هم که من هیچی ازشون نمیدونم. امیر علی انقدر سرکار و این چیزاست به فکر چیز دیگهای نیست.
بعد از اینکه این خنگها کلی خندیدند. بیادبی نباشه دکتر و پرستار رو نمیگم خنگای خودمون رو میگم! من رو مرخص کردند و به جمع بقیه خنگها اضافه شدم. اوهاوه استاد دست و پا چلفتیمون هم اینجاست.
با دیدنش نه تنها خوشحال نشدم بلکه بهجای اینکه نیشم باز شه اخم بر رو صورتم نشست. روناک به سمتم اومد:
- بهبه بلاخره مرخص شدی ها. عزیزم مثل خرس افتاده بودی رو تخت.
- زِکی! دوست ما رو باش! نه رونی جون مخلصیم انقدر محبت به خرج دادی. من سرشار از محبت توام اختیار دارید. خرسی از خودتونه رونی جون. جمعمون زدند زیر خنده. کوروش گفت: چرا نگفته بودی یه نفر دیگه میاد اکیپمون؟
- هان؟
- شیرفهم نشد؟
- نوچ!
نویان از پشت سرم گفت: میدونن. خودشون رو به خنگی زدن! من به اکیپ اضافه شدم میدونم که خیلی خوشحال شدین.
ایشی گفتم و زیر لب گفتم زکی اینو باش دیگ به دیگ میگه روت سیاست. قیافش شبیه تیر برقه بعد میگه خیلی خوشحال شدین. میدونم نوچ واقعا ولی خیلی هم زشت نیست. قدش که مثل تیر برقه. موهاشم یک طرف و خالی کرده و داده به سمت راستش، لباسش هم مناسبه. شلوار مشکی با لباس اسپرت . نه خوشم اومد! نیشم باز شد.
- دست از آنالیز کردنتون برداشتید خانم کامرانی؟
نیشم جمع شد. نهخیر پرو شده جناب تیر برق.
- من میگم نره تیر برق میگه بدوش!
کل جمع خندیدند بهجز من.
- نخیر اصلا هم خوشحال نشدم تیر برق از خود راضی. خودشیفته دست و پا چلفتی یک لاقبا. خنگ بیمسئولیت.
پوزخندی زدم و چشم غره توپی بهش رفتم.
- لقب دیگهای نبود به من بدید؟
- چرا چرا یادم رفت استاد مسخره.
- خوووب نمرتون رو که 0 دادم متوجه میشین.
- ولش تیر برق جان خوش باشیم.
همه خندیدیم. رو به رویا کردم: رویا جان کِی شما میرین سر خونه زندگیتون؟
آخ یادم رفت بگم. انقدر اینا چرت و پرت گفتن یادم رفت بگم رویا و کوروش سه هفته پیش عقد کردند. ستایش و محمد که غلط میکنن عقد کنن با این سن کم. ستی رونی و دانیال هم از ازدواج خبری نیست چون که مامان روناک قلبش درد میکنه. رونی هم گفته تا مامانم قلبش خوب نشده ازدواج بی ازدواج. اون بدبخت هم قبول کرده. امیر محمد و فرشته هم از ازدواج خبری نیست. فرشته امیر محمد رو دوست داره ولی بهخاطر اینکه خانوادش یهکم ناراضیان قبول نکردن باید فکر کنن. امیر علی و ملینا هم که من هیچی ازشون نمیدونم. امیر علی انقدر سرکار و این چیزاست به فکر چیز دیگهای نیست.
آخرین ویرایش توسط مدیر: