جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه [ عقاید یک دلقک ]

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط - گیتی - با نام [ عقاید یک دلقک ] ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 9,179 بازدید, 152 پاسخ و 30 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع [ عقاید یک دلقک ]
نویسنده موضوع - گیتی -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - گیتی -
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14

مامانم یه بار حرف قشنگی بهم زد:گفت چند سال پیش یه جاروبرقی خریدم خیلی خوب بود هیشکی نداشت همه‌کاره بود آوردم گذاشتم گوشه‌ی خونه دو ماه فقط نگاش کردم میترسیدم بهش دست بزنم میگفتم اگه بلد نباشم باهاش کار کنم چی اگه خرابش کنم چی و اگه‌های دیگه
بهم گفت اونقدر خوب نباش؛که آدما نتونن بفهمن باید باهات چی‌کار کنن و ترجیح بدن نداشته ‌باشنت...
زیادی خوب بودن همیشه هم خوب نیست!
شایدم هیچ‌وقت خوب نبوده...
در حدی خوب باشین که واسه آدما قابل باور باشه چون بیشتر از اون واسشون قابل درک نیست!

پ ن:
حالا دلیل سینگلی منو فهمیدین عزیزان؟:))))
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
یه شبایی دلم میخواد مغزمو از تو جمجمه‌م بکشم بیرون و بذارمش تو یه ظرف اسید بلکه خاطرات تو همون ظرف لعنتی حل بشن و برای همیشه همون جا بمونن
دلم میخواد تموم حفره‌های خالی قلبمو با سنگ ریزه پر کنم بلکه یادم بره چقدر داغ حسرت و آرزوهام سنگینی میکنه رو دلم
دلم میخواد چشمامو با آب سرد بشورم بلکه یادم بره چه روزای سیاهی رو باهاشون دیدم
دلم میخواد جسممو از پنجره بتکونم بلکه پاک بشه غبار غم از این تن خسته و رنجورم.
انگار اینجا هیچوقت قرار نیست شب تموم بشه، اینقدر همه جا تاریک و سیاه باقی میمونه تا ما به پایان برسیم.

پ ن:
شب‌ های‌ روشن - فئودور داستایوفسکی : "... نباید عاشق من بشوید. باور کنید ممکن نیست. حاضرم دوست شما باشم و حقیقتا دوست شما هستم. اما باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش می‌کنم".
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
اگه بخوام یه توضیح کلی راجع به مودم بدم اینجوری ام که وقتی دراز می‌کشم کلافه می‌شم، وقتی راه میرم خسته می‌شم، حرف می‌زنم عصبی میشم، حرف نمیزنم حوصلم سر میره، حوصله ی بیرونو ندارم، از خونه موندنم خوشم نمیاد، درواقع توی کلافه ترین حالت ممکنم...

پ ن:
همونجا که محمدرضا کاتب میگه:
«‏‌گاهی آدم‌ به خاطر عبور از مرحله‌ای چنان درد می‌کشد و تغییر می‌کند که دیگر خودش هم نمی‌تواند خودش را بشناسد.»
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
می‌دونی تلخ‌ترین جای ماجرا،
برای من کجا بود علی؟
اونجایی که نمی‌دونستم من واقعا رفیقشونم
یا یه وسیله برای رفیق کردن بقیه باهم؛
هر کی بهم نزدیک میشد لزوما فقط منو نمی‌خواست و همزمان رفیقمم میخواست.
دونستن اینا و هربار به روی خودم نیاوردن
خیلی درد داره علی... .

1402/03/17
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
من دلبستگی نداشتم.به هیچ چیز دلبستگی نداشتم.هیچ چیز هم نمی‌دانستم.
حتی نمی دانستم چطور فرار کنم.
بقیه دست کم حساب کار دستشان آمده بود که چطور زندگی کنند.آنها ظاهراً چیزی را فهمیده بودند که من نفهمیده بودم.
شاید چیزی در من کم بود.
احتمالاش وجود داشت.
اغلب احساس میکردم پست تر از دیگرانم، یا شهروند درجه دومم‌.
فقط دلم میخواست از همه‌یشان فاصله بگیرم.
اما جایی برای رفتن نداشتم.
خودکشی؟ ای بابا!
همین هم دردسر و مصیبت خودش را داشت. احساس میکردم دلم میخواهد پنج سال تخت بخوابم ولی این جماعت نمی گذاشتند.

_چارلز بوکوفسکی.
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
یه جوری پشت کوه انداختی که پیدام نشد چجوری زنجیرمو بافتی که هی پاره شد
ای عمو زنجیر باف
حیف عمو زنجیر باف...
بابا دیگه نمیاد هیچی بیاره برام
با صدای چی میخوای گریه کنم دیگه برات
ای عمو زنجیر باف
حیف عمو زنجیر باف...:)

 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
ساغرم شکسته ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان طوفان بر موج غم نشسته منم
در زورقِ شکسته منم
ای ناخدای عالم.‌..
تا نام من رقم زده‌ شد
یکباره مهر غم زده‌ شد
بر سرنوشت آدم....
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۰_۱۶۱۰۳۵.jpg
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14

نفسم سخت بالا میاد و قلبم و هیچ قرصی آروم نمیکنه؛ فکرم شلوغه و دستام خونیه بس که به خودم چاقو زدم. ازم میخوای لبخند بزنم؟ بیا نزدیکتر. حالا ازین فاصله بهم بگو؛ منحنی لبای من جز مُردن به چه کاری میان؟

پ ن:
ولی من جات بودم آدمی که بهت التماس کرده بود زنده نگه‌ش داری و نذاری به جون خودش بیافته رو ول نمی‌کردم :)
لاقل اگه ول هم می‌کردم نمیگفتم برای تو اینطوری بهتره ...
 
بالا پایین