جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فروغی بسطامی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط محسا با نام فروغی بسطامی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,858 بازدید, 294 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فروغی بسطامی
نویسنده موضوع محسا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست
آن هم ز بخت تیرهٔ من مستقیم نیست

ک.س دل ز غمزه‌ات به سلامت نمی‌برد
الا کسی که صاحب ذوق سلیم نیست

لعل تو نرخ بوسه مگر نقد جان کند
ور نه به قدر سنگ تو در کیسه سیم نیست

بیگانه را به کوی خود ای آشنا مخوان
کاهل جحیم در خور باغ نعیم نیست

چندان به لطف دوست دلم شد امیدوار
کز خصمی رقیب مرا هیچ بیم نیست

گر بر من آن نگار پری چهره بگذرد
تشویشم از عقوبت دیو رجیم نیست

گر بنده با خبر شود از بحر رحمتش
با عفو خواجه هیچ گناهی عظیم نیست

طومار جرم ما همه از جام باده شست
یارب که گفت ساقی مستان کریم نیست

فارغ فروغی از غم روی تو کی شود
غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است

گر سر نهم به پای تو عین سعادت است
ورجان کنم فدای تو جای خجالت است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است

به شادی دو جهانش نمی‌توان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است

به شادی دو جهانش نمی‌توان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
چنان زِ دوست مَلولم
که گر حدیث کنم

هزار ناله برآید
زِ قلب دشمن من...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کند
شیشه هنگام شکستن به صدا می‌آید

صف عشاق به یک چشم زدن بر هم زد
یارب این صف زده مژگان ز کجا می‌آید
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
تیغش جدا نسازد دستی که با تو دادم
مرگش ز هم نبرد عهدی که با تو بستم

کیفیت جنون را از من توان شنیدن
کز عشق آن پری رو زنجیرها گسستم

ترسم کز این لطافت کان نازنین صنم راست
گرد صمد نگردد نفس صنم‌پرستم

سنگین دلی که کرده‌ست رنگین به خون من دست
فریاد اگر به محشر دامن کشد ز دستم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
تا از همه شیرین دهنان چشم نپوشی
بوسیدن آن لعل شکرخنده محال است

مشکل که به دستم رسد آن لعل گهر بار
بر دست گدا گوهر ارزنده محال است

گر عشق من از پرده عیان شده عجبی نیست
پوشیدن این آتش سوزنده محال است

من در همه احوال خوشم، تا تو نگویی
کز بهر کسی شادی پاینده محال است

گر خواجه مشفق بکشد یا که ببخشد
الا روش بندگی از بنده محال است

بشنو که دم تیشه چه خوش گفت به فرهاد
رفتن ز سر کوی وفا، زنده محال است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
سنبل مشکین تو از همه آشفته تر
نرگس شهلای تو از همه شهلاتر است

حسن دل آرای تو از همه مشهورتر
عاشق رسوای تو از همه رسواتر است

مسـ*ـت مقامات شوق از همه هشیارتر
پیر خرابات عشق از همه برناتر است

آن که به محراب گفت از همه مؤمن ترم
گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است

بادهٔ پایندگی از کف ساقی گرفت
آن که به پای قدح از همه بی پاتر است

سر غم عشق را در دل اندوهناک
هر چه نهان می کنی از همه پیداتر است
 
بالا پایین