همگانی قشنگترین شعری که شنیدی؟

[منیره خواجه پور]

ای رفته زِ دل
رفته زِ بر
رفته زِ خاطر
بر من منگر
تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر
زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن
چشم سیاه تو ندارم
ای رفته زِ دل
راست بگو؛
بهر چه امشب
با خاطره ها
آمده ای باز به سویم؟!

#سیمین_بهبهانی

 

[ن. عادل]

فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد, برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پر بکشد
جای این توپ و تفنگ
این همه جنگ
سی*ن*ه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گل های قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...

 

[matieh]

بزن باران
هوا ابریست
نفس بالا نمی آید
بزن باران
نوازش کن تن رنجور مردم را
زمین حال بدی دارد
تنش زخمیست از بد تاختن‌های کج مردم
ببار ای ابرکم شاید
کمی خشمت فرود آید
هنوزم نسل قابیل بر روی زمین جاریست
هنوزم خون آدم را
درون شیشه می ریزند
کسی از حال همسایه سراغی هم نمی گیرد
و بر داد کسی دستی نمیگیرد
شرافت هم فروشی شد
زمین پر شد از انسانهای رنگارنگ
صداقت رخت خود برداشت
فراری شد از این مردم
بزن باران
زمین حال بدی دارد...

 

[khani]

به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی‌کفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش

 

[*نبوا*]

نبسته ام به کَس دل
نبسته کَس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
سیمین بهبهانی

 

[آفرودیت؛]

ز هوشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

 

[☆Sonia♡]

دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
(این شعر رو یکی از بچه ها داخل تاپیکی که خودم زده بودم فرستاد منم خیلی ازش خوشم اومد فرستادم)

 

[DOonYa]

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

 

[Kiana']

.
گاه باید روئید از پس آن باران
گاه باید خندید بر غمی بی‌ پایان

- سهراب سپهری

 

["SONIYA]

من دل نفرین ندارم، پس دعایت میکنم
بعدِ من دلداده‌ی یاری شوی، مثل خودت