جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده {لهیبِ دل} اثر •سایه مولوی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط سایه مولوی با نام {لهیبِ دل} اثر •سایه مولوی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 931 بازدید, 26 پاسخ و 21 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {لهیبِ دل} اثر •سایه مولوی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع سایه مولوی
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط سایه مولوی
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2



Negar_1739976000452.png
عنوان: لهیبِ دل
نویسنده: سایه مولوی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
عضو دفتر نظارت ادبی یکم
ویراستار: @عاطفه.م
کپیست: @'elahe

دیباچه:
عشق میان من و تو بازی ناجوانمردانه‌ای بود.
پرشور و آتشین شروع شد و چه زود به خاکستر نشست.
تو بردی و من تو را باختم و از این بازی هر کسی را سهمی رسید.
سهم تو از آن، قلب من و تمام زندگی‌ام بود که به پایت ریختم و سهم من از آن عشق، آتشی بود که پس از رفتنت به جان دلم افتاد؛ آتشی که حتی اشک‌ چشمانم را هم یارای خاموشی‌اش نبود.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانی
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
معشوق دیرینه‌ام یادت هست؟ آن روزها را که دنیایمان زیبا بود. آن روزها که دست در دست و شانه‌به‌شانه‌ی هم کوچه و خیابان‌های شهر را بالا و پایین می‌کردیم و گه‌گاهی در نگاه پر مهر یک‌دیگر غرق می‌شدیم و در گوش هم، نجوای عاشقانه سر می‌دادیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
دنیایمان به مثال رنگین‌کمان بود و خورشید انگار به‌رویمان لبخند می‌زد. در نگاه ما دو عاشق، زندگی زیبا بود، اما چشم حسودِ روزگار، تاب دیدن خوشبختیمان را نداشت. لهیب به دامن عشقمان انداخت و زندگیمان را به خاکستر نشاند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
حال من مانده‌ام و دلی که از نبودنت آتش به جانش افتاده و همواره می‌سوزد. چشمانم را ستاندن بینایی آرزوست که جهانم بدون تو چیزی برای تماشا ندارد. خوشا آن ضریر که از عطر حضور یار نفس می‌کشد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
حال من حال پرنده‌ایست در کنج قفس که دگر بهر رمیدن از محبس تلاشی نمی‌کند.
حتی پرواز در آسمان هم به آزادی ترغیبش نمی‌کند. پرنده‌ای که آسمانش نیلیِ چشمان زیبای تو بود، حال پس از رفتن تو پر پرواز می‌خواهد چه‌کار؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
پس از رفتن تو بارها شهر را به تنهایی قدم زدم. باورم نمی‌شد، چطور در عرض چند روز شهر زیر و رو شده‌بود؟! نگاه آدم‌هایش سرد و سخت، خیابان‌هایش تیره و خاکستری و حرارت هور به زمهریر زمستانی مبدل گشته‌بود.
 
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
شاید هم این‌ها همه خیالات من بود؛ همه خیال و رؤیای من بود که هر چشمی را نگاه تو، هر لبی را لبخند تو و هر صدایی را آواز تو می‌پنداشتم و در جستجویت به هر روزنه‌ای سر می‌زدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
اما تو هیچ‌جایی نبودی و من سرخورده و مأیوس‌تر از قبل و خسته از نگاه سنگین و پر از تحقیر آدم‌ها به کنج اتاقم پناه می‌آوردم و باز در خود می‌شکستم و دم نمی‌زدم و هیچ‌کَس جز در و دیوار اتاق شاهد این شکست‌های پیاپی‌ام نبود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
741
12,203
مدال‌ها
2
از در و دیوار خانه‌ام دلتنگی بالا می‌رود و از گوشه‌گوشه‌ی زندگی‌ام حُزن چکه می‌کند. خنده‌هایم را یادت هست؟ همان‌‌ خنده‌هایی که می‌گفتی جان می‌دهی برای دیدنشان؟ مدت‌های طولانیست که دیگر جای شادی‌ام را اندوه، لبخندم را بغض و خنده‌ام را گریه گرفته‌است.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین