جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "الف"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \"الف\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 25,821 بازدید, 885 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"الف\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
آنڪـه دنیـاے مـرا سـاده و یڪـرنگ ڪشید
در عـوض پـاے مـرا بـا قلـمے لَنگ ڪشید

گفت: از هر دو جهان گشته اے آزاد ولـی
دور تـا دورِ دلـم، دایــره اے تَنـگ ڪـشید

خانـه اے تیـره و نـَم دار، بـرایـم پرداخت
نقشه ے پنجره را، حیف ڪه با سنگ ڪشید

در زمـانے ڪـه همـه ثانیـه ها خونخوارند
دلِ تنهـا شده را یک تنـه در جنـگ ڪشید

دسـتِ تقـدیـر بـه انـدازه ے هر دردِ دلم
در زوایـاے تنـم تیـغِ هـمـاهنـگ ڪشید

تـا جهـان ، گـوش ڪند سازِ بدآهنگِ مـرا
ذوقِ استـاد، در اعمـاقِ دلـم چنـگ ڪشید

‌‌‌‌‌‌‌
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
ای رفته ز بس خیال بیهوده به خواب
و افکنده تو را کار جهان در تک و تاب

در پرده همه جلوه‌ی او هست، افسوس!
تو از پیِ دانه رفته‌ای یا پیِ آب!
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
که را مجال نظر بر جمال میمونت
بدین صفت که تو دل می‌بری ورای حجاب
درون ما ز تو یک دم نمی‌شود خالی
کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب
به موی تافته پای دلم فروبستی
چو موی تافتی ای نیکبخت روی متاب
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمی‌دانی ای گل سیراب
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است
که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب
کجایی ای که تعنت کنی و طعنه زنی
تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب
اسیر بند بلا را چه جای سرزنش است
گرت معاونتی دست می‌دهد دریاب
اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست
همی‌کنم به ضرورت چو صبر ماهی از آب
تو باز دعوی پرهیز می‌کنی سعدی
که دل به ک.س ندهم کُلُّ مُدِّعٍ کَذّاب
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
انسانی که آلزایمر می‌گیرد

قدم زدن را

از یاد نمی‌برد

پس چیزی هست

کسی هست

که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود

شبیه خورشید فردا

که هر روز مرا پیرتر می‌کند

اما یک‌شب با موهای سفید

دوباره از خود خواهم پرسید:

آیا باز او را خواهم دید؟
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,818
مدال‌ها
7
آمد و با خود گمان‌کردم که قصدش ماندن‌است
رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
از قید عهد بنده تو خود رسته بوده‌ای

عهدی نهفته هم به کسی بسته بوده‌ای
 
بالا پایین