مشاعره مشاعره با حرف " ح "

[Tara Motlagh]

حکایت شب هجران و روز تنهایی
زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم

ز شهر نیز بدر می‌روم، که خانهٔ خلق
خراب می‌شود از آب چشم خونبارم

 

[پایان]

حدیثِ مدّعیان و خیالِ همکاران

همان حکایت زردوز و بوریاباف است

 

[Tara Motlagh]

حق پرستی، قطره را در ڪار دریا ڪردن است
خودشناسی بحر را در قطره پیدا ڪردن است

 

[پایان]

حکایت تاب زلفان علی است
جهان مدهوش مژگان علی است
تو می دانی که عشق و عاشقی چیست؟
هدف از عشق چشمان علی است

 

[Tara Motlagh]

ﺣﻠّﺎﺝ ﺷﺪﻡ،ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺮﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ

 

[پایان]

حدیث عشق میگویم ،به یار بی همانندی
که دل ها میبرد آسان، نه با حیلت به لبخندی

 

[amir mohamad]

حسن عالمسوز او هر چند در صد پرده بود
سرمه شد در دیده من پرده های خواب ازو

حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست
صاحب منزل ازو، منزل ازو، اسباب ازو

 

[Tara Motlagh]

حسِ دوست داشتن که می‌پیچد
در وجودم،
دوست دارم،
آسمان را در آغوش بگیرم
دوست دارم
دنیا را برقصانم!
نه •••!
دوست دارم در گوشَت زمزمه کنم،
دوستت دارم •••

 

[amir mohamad]

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

 

[Tara Motlagh]

حافظ مرید جام می است ای صبا! برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را