مشاعره مشاعره با حرف " خ "

[amir mohamad]

خورشید پرستان رخ آه ماه ندیدند
دل یاوه نهادند که دلخواه ندیدند

هر ک.س دم ازو می زند و این همه دستان
زان روست که در پرده ی او راه ندیدند

 

[پایان]

خطی نوشت یزدان بر خد خوش عذاران

کز خط سیه‌تر است او کاین خط و خال گیرد

از ابر خط برون آ وز خال و عم جدا شو

تا مه ز طلعت تو هر شام فال گیرد

 

[amir mohamad]

خوش بحال دل فرهاد که در مدت عمر
مزه تلخ ترین خاطره اش شیرین بود

​

 

[پایان]

خم‌ها است از آن باده خم‌ها است از این باده

تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را

 

[amir mohamad]

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سی*ن*ه دارد

 

[پایان]

خیال دوست تو را مژده وصال دهد

که آن خیال و گمان جانب یقین کشدا

 

[amir mohamad]

خسته دل داند بهای ناله را
شمع داند قدر داغ لاله را
هر دلی از سوز ما آگاه نیست
غیر را در خلوت ما راه نیست

 

[پایان]

خرد عاجز شد اندر فکر عاجز

که سرکش کیست سرگردان کدامست

بت موزون به بتخانه بسی جست

که موزونات را میزان کدامست

 

[amir mohamad]

خرد عاجز شد اندر فکر عاجز

که سرکش کیست سرگردان کدامست

بت موزون به بتخانه بسی جست

که موزونات را میزان کدامست

خانه ات آباد ای دل بس خرابم کرده ای
چون طبیب حاذقی اکنون جوابم کرده ای


من که عمری پا به پایت آمدم تا کوی یار
از چه رو اکنون چنین، در غصه خوابم کرده ای

 

[ستایش شهریوری]

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد