مشاعره مشاعره با حرف " د"

[ill_mah]

دوباره دیر کردی...از دهان افتاد چایی ها
حسابم با کتابم جور شد با این جدایی ها

دوباره ساعت اَت خوابیده لایِ دفترِ شعرت
خودت جا مانده ای در ایستگاهِ بی وفایی ها

تو قلبم را گره پشتِ گره بستی به موهایت
چه طولانی‌ست گیسویِ شبِ عقده گشایی‌ها

تو حتی در خیالاتی که می بافم نمی آیی
همیشه کار دستم داده این واقع گرایی ها

دعا کردم...دعا با شاخه یِ رز مانده در دستم
تورا ازدست خواهم‌داد با این بی‌خدایی ها

 

[پایان]

دوست همان بِه که بلاکش بُوَد

عود همان بِه که در آتش بُوَد

 

[leylii]

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست..

 

[ill_mah]

در قيد غمم، خاطرِ آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوتِ فرياد کجایی؟

کو هم‌نفسی تا نفس شاد برآرم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟

ای ناوک تأثير که کردی سفر از دل
می‌خواست تو را ناله به امداد، کجایی؟

با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از ياد، کجایی؟

می‌خواستی آزرده ببينی دل ما را
اکنون که غمت دادِ ستم داد، کجایی؟

در عشق به يک جلوه #حزین، کار تمام است
من برق به خرمن زدم ای باد کجایی؟

 

[Tara Motlagh]

دیده عقل مس.ت تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌كند دل ز تو نوش می‌كند
عقل خروش می‌كند بی‌تو به سر نمی‌شود

 

[پایان]

دستان من به دست شما، اين گناه نيست
اما نترس، پایِ دل من گناهتان

يكبار – اشتباه- " عزيزم" صدا زديد
عمری‌ست دلخوشم به همين اشتباهتان

 

[Tara Motlagh]

در نگنجد عشق در گفت‌ و شنید
عشق دریایی‌ست قعرش ناپدید

 

[پایان]

در غمت باده‌ی نابی دل من نوش نکرد
در نبود تو مرا خاطره مدهوش نکرد

دل بی طاقت ما گر چه که کانون بلاست
هیچکس روز مرا چون تو سیه پوش نکرد

 

[amir mohamad]

در کارخانهٔ عشق ازکفر ناگزیر است
آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد

در کیش جان‌فروشان فضل و شرف به رندیست
اینجا نسب نگنجد آنجا حسب نباشد

 

[leylii]

درون قبر خود هرشب میان برزخم شاید
بیایی و گلی روی مزار عشق بگذاری