مشاعره مشاعره با حرف " ر "

[Tara Motlagh]

رنجورم و با تاب و توانی که ندارم
دلتنگ توام ای تو همانی که ندارم

 

[Tara Motlagh]

روهروی انسان مشو آن روح نیست
در دل بی‌رحم ایشان روح نیست

در دل مردان عاشق خانه کن
جز درون قلب شادان روح نیست

 

[پایان]

رفتم از کوی تو اما دلم آنجاست هنوز
دل حسرت زده ام محو تماشاست هنوز
یاد روی تو چو مهری که فروزش دارد
مایه ی روشنی چشم و دل ماست هنوز
هوس و شور و نشات از دل من رفته ولی
عشق و امید و تمنای تو بر جاست هنوز
رفتی از دیده ولی از دل دریا نروی
که دل و دیده به یاد تو گوهر زا ست هنوز
رفتم از کوی تو اما دلم آنجاست هنوز
دل حسرت زده ام محو تماشاست هنوز

 

[بانوی شـــب]

رواق منظر چشم من آشیانه توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست

حافظ

 

[بانوی شـــب]

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

حافظ

 

[بانوی شـــب]

راز ی که بر غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم راز است

حافظ

 

[پایان]

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

 

[بانوی شـــب]

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد

چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد



راه پنهانی میخانه نداند همه ک.س

جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

حافظ

 

[پایان]

ره بیدادگران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران

 

[بانوی شـــب]

ره بیدادگران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

حافظ