مشاعره مشاعره با حرف "س "

[amir mohamad]

سرد است شب همچو دستان یخ من

سرد است شب همچو نگاه آخر تو

سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است

عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانه‌ای لایعقل است

 

[Dijor]

سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است

عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانه‌ای لایعقل است

ستین دلمی ای یار دل سُده
پل و تی تو دلم رو سی خوس اِستیده

 

[ستایش شهریوری]

ساده گفتی باورم کن ! با تو می مانم ولی
رفتی و در شعر تو خط خورده ای دیگر شدم

 

[Sahar_23]

سرای مدرسه و درس علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است
عیب نیست که علم نظر در انجا نیست

 

[amir mohamad]

سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد

به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد

 

[Tara Motlagh]

سست بنيادم ز سيلِ اشك، تا جايى كه نيست
سايه را هم اعتمادِ تكيه بر ديوارِ من

 

[amir mohamad]

سست بنيادم ز سيلِ اشك، تا جايى كه نيست
سايه را هم اعتمادِ تكيه بر ديوارِ من

سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد می داد

مرا از یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد

 

[Tara Motlagh]

سیری ز دیدن تو ‏ندارد نگاه من
‏چون قحط‌دیده‌ای که ‏به نعمت رسیده است

 

[amir mohamad]

سیری ز دیدن تو ‏ندارد نگاه من
‏چون قحط‌دیده‌ای که ‏به نعمت رسیده است

ساقیا بر خاک ما چون جرعه‌ها می‌ریختی
گر نمی‌جستی جنون ما چرا می‌ریختی

ساقیا آن لطف کو کان روز همچون آفتاب
نور رقص انگیز را بر ذره‌ها می‌ریختی

 

[RPR"]

سالکان راه هم بر گام او
ماندگان از راه هم در دام او
هیچ دندانی نخندد در جهان
بی رضا و امر آن فرمان‌روان