جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده {مهجور} اثر ▪︎نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک▪︎

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Ciel با نام {مهجور} اثر ▪︎نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک▪︎ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,627 بازدید, 35 پاسخ و 22 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {مهجور} اثر ▪︎نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک▪︎
نویسنده موضوع Ciel
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Ciel
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
دانه‌ای، سر از خاک بیرون کشاند.
رنگ سرخ را بر روی گلبرگ‌های لطیفش کشاند.

طراوت نم خاک
قامت دانه را، به دیدِ جهالت رساند.

تا دستی آمد و آن را چید
افسوس که دیگر، جانی نداشت.

خشکید و گلبرگ‌هایش یکی پس از دیگری
بر زمین ریخت و او هنوز
خاک و خانه‌اش را می‌خواست.


 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
اگر اندکی در پس‌کوچه‌های این شهر
قایم شوم، به دنبالم می‌گردی!

اگر میان هجوم نَم باران
خیس شوم، چتری برایم می‌آوری؟

اگر میان بودن‌ها، میان تکرارها
روزی من نباشم، دلتنگم می‌شوی؟

اگر این عشق روزی نهان شود
اگر دیگر کنارم نباشی
مرا به خاطر می‌سپاری؟
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
رنجیده ز دیوارهٔ‌های متروک این شهر
به دل بی‌تابم کمی، رنگ بکش.

خسته ز نبود خاطراتت در طالعم
روی رُخ بی‌نوایم اندکی، عشق بکش.

بی‌سعادت شده‌ام از رُخ شب‌تاب نگاه
به چشم‌های بی‌سویم ذرّه‌ای، نور بکش.

دل‌آشوبه بود میان سی*ن*ه‌ام، تا آمدی
این آدم برایت، از پَس کلمات یک شعر نوشت.

 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
گفتم تعبِ قلب رمنده‌ات مال من.
گفتم شب بی‌مهتاب، بی‌پناهت مال من.
گفتم تو را خواستم، درد بی‌انصافت مال من.
گوش بده.
نیمه‌ی ماهم که جانم را ستاند، می‌زنم پیوند آن نیمه را بر نیمه‌ات.
از درخشش رخسار تو چه گویم؟
که ز خورشید تابنده و مه پاینده، روشن‌تر است.

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
من برای تو می‌نویسم و شاعر می‌شوم.
تو در فکر دیگری، شعرهایم را می‌خوانی و مجنون می‌شوی.

دل‌لرزه‌هایم خط‌های این شعر را ناخوانا کرد.
اصلاً نمی‌دانم در وصف تو چه نوشتم و چه خواندم!

رَد تیز قلم، قلبم را سوزاند اما مگر من خنجر به دست گرفته‌ام!
دیگر روی کاغذ نه، من این عشقِ بیمار را روی قلبم می‌نویسم.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
شتابان رخنه کردی در قاموسِ دلم
ماندنت عمری نداشت، سوخت چه زود!

شتابان رفتی و عشقم به تو افسانه شد
رویایت که ماند، همین برایم کافی شد

گریختی و صدایت می‌زنم جانان من
نیستی تا بشنوی، این سوزِ صدایم را کمی

گر می‌ماندی برایت می‌خواندم غزل
می‌نوشتم نامه‌ای، بحر خدا تا بنگرت

ای خدا حال که نیست، بنگر مرا
در نبودن‌ها، بودنش را لطف کن.

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3

این دل، خالی‌ست ز بودنت
تهی ماند در این وادی
من از نبودن‌ها واهمه دارم
تا به تو گفتم
پوچ کردی این گلم را

در این شب، ریگزارهای واهی
قدم‌هایم را سست کرد
تا به تو گفتم
ستاندی جانِ قدم‌هایم را
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3

سرشت شب‌های خزان، به‌سان غم‌های من بود.
آن نیلوفرِ سپید من بودم...
روان ماندم روی آن مرداب سیه رنگ

پوچ ماندن ز نبودنت، به‌سان دل‌های بیمار بود.
آن لاله‌ی واژگون من بودم...
نتوانستم بنگرم روی آسمان آبی رنگ را

بردباریِ این دل، به‌سان صبر ایوب نیست.
آن شب بی‌مهتاب من بودم...
ظلمات شد رنگ تیره‌ی بختم.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3
سیه روز شدم و تو مرا این‌گونه فتاندی.
گل رخسارم را تو این‌گونه، شکاندی.

بی‌تاب شده جانم و تو هیچ‌گاه، سزاوارم نبودی.
خرابه‌ی مغموم دلم، بیمار شد و تو هیچ‌گاه کنارم نبودی.

تو مرا از خود و از آیینه‌ها، بد ستاندی.
تو مرا درمیان شب‌های بی‌مهتاب، بد رهاندی.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,451
مدال‌ها
3

بی‌جان شده جانم و تو، جانم را گرفتی.
بی‌چاره شد قلبم و قلبم را تو به بی‌راهه کشاندی.

بی‌رحم شده آفاق، تو مرا این‌گونه شکاندی.
چه گویم! دل بی‌جانم را از بام خیالت این‌گونه، پراندی.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین