- Nov
- 3,058
- 28,987
- مدالها
- 8
ببینید!بچهها!
روزهای خوب را خواهیم دید
روزهای آفتابی را خواهیم دید،
موتورها را
در آبی آبها براه خواهیم انداخت، بچهها
و در آبیهای روشن خواهیم راند.
آخرین چرخ دندهها را ( آیا ) بکار انداختهایم
شماره انداز، صدای موتور …
آی … بچهها، چهکسی میداند
چه معرکهایست
۱۶۰ مایل را با بوسه پیمودن!
اکنون ما
همچون شنیدن قصهی یک پری تماشا میکنیم
مغازهها را در معابر روشن.
ببینید!
اینها ۷۷ ردیف مغازهی یکدست شیشهای است!
ببینید!
اکنون ما گریانیم
جواب میدهیم:
کتابی با جلد سیاه ( قانون ) باز میشود ؛ زندان است.
با تسمهها بازوانمان را به بند میکشند
استخوانها میشکنند؛ خون است.