- Apr
- 5,475
- 6,423
- مدالها
- 12
من از کلاس هشتم گرایش پیدا کردم به خواندن ادبیات کلاسیک و نثر. بهخصوص متوجه نثر عرفانی شدم. میخواندم و لذت میبردم، حتی اگر معنایش برایم دریافتنی نبود یا اگر درمییافتم و موافق نبودم. مثلاً تذکرهالاولیاء میخواندم یا اسرارالتوحید. از نفس این نوع حرف زدن از موسیقی کلام و حسی که در آن بود، که هنوز هم هست. موقع چیز نوشتن این حس شدیدتر است. حس میشود، مثل جسم، تیله، مثل حالتِ… مثل سنگریزه یا موم است زیر انگشتهایم شبیه کار مجسمهساز است. یعنی کلمه را من باید لمس کنم تا ببینم این همان است که معنی را میرساند یا نه. و لمس میکنم کلمه را.