- May
- 41
- 203
- مدالها
- 2
هر شب به ماه میگویم، دلی که بیقرار است،
رازِ نهفتهی عشقی، که در سکوت جار است.
ماه از نگاه خاموش، فقط به من لبخند زد،
گفت: این جنون شیرین، امانتی زِ یار است.
رازِ نهفتهی عشقی، که در سکوت جار است.
ماه از نگاه خاموش، فقط به من لبخند زد،
گفت: این جنون شیرین، امانتی زِ یار است.