- May
- 2,240
- 21,331
- مدالها
- 5
***
- یعنی چی که گرفتنش؟
عصبی پتو را کنار زد وصدایش را بالا برد:
- د چرا لالمونی گرفتی؟ درست حرف بزن ببینم چی به چیه؟
یونس هم کلافه سرش را میان دستهایش گرفت و نالید:
- از کلانتری باهام تماس گرفتند، رفته همهی اون مواد و گندکاریها رو گردن گرفته... .
پیرمرد صدایش را بالا برد وداد زد:
- گو*ه خورده، پسرهی د...ث، الان بازداشتگاهه؟
یونس سرش را به نشانهی مثبت تکان داد و سرش را بلند کرد، چشمهایش سرخسرخ بود.
آن از دعوای صبحش با پدر نرگس و بعدش هم صحبتهای سرهنگ و الان هم از عصبانیت پدرش... سرش داشت میترکید!
فتاح از تخت پایین آمد و همانطور که سمت سرویس میرفت غرید:
- این رو آدمش میکنم، اصلاً بذار یه چند وقتی بیفته اون تو شاید آدم شه... وای پدرسگ آبرو واسم نذاشته... .
انگار با خوش صحبت میکرد، صدایش بخاطر سرما خوردگی هنوز هم گرفته بود و چشمهایش را هالهای قرمز فرا گرفته بود.
یونس با عجز و بدبختی نالید:
- حاجی آخه این چه کاری بود کردی؟ اگه نادر بفهمه بدبختمون کرده، تو که میشناسیش... .
فتاح بینیاش را بالا کشید و جواب داد:
- من که نمیدونستم پسرش معتاده و مواد همراهشه... وگرنه فقط میخواستم به این دختره و یونای احمق یه درس عبرتی بدم و بس... .
- یعنی چی که گرفتنش؟
عصبی پتو را کنار زد وصدایش را بالا برد:
- د چرا لالمونی گرفتی؟ درست حرف بزن ببینم چی به چیه؟
یونس هم کلافه سرش را میان دستهایش گرفت و نالید:
- از کلانتری باهام تماس گرفتند، رفته همهی اون مواد و گندکاریها رو گردن گرفته... .
پیرمرد صدایش را بالا برد وداد زد:
- گو*ه خورده، پسرهی د...ث، الان بازداشتگاهه؟
یونس سرش را به نشانهی مثبت تکان داد و سرش را بلند کرد، چشمهایش سرخسرخ بود.
آن از دعوای صبحش با پدر نرگس و بعدش هم صحبتهای سرهنگ و الان هم از عصبانیت پدرش... سرش داشت میترکید!
فتاح از تخت پایین آمد و همانطور که سمت سرویس میرفت غرید:
- این رو آدمش میکنم، اصلاً بذار یه چند وقتی بیفته اون تو شاید آدم شه... وای پدرسگ آبرو واسم نذاشته... .
انگار با خوش صحبت میکرد، صدایش بخاطر سرما خوردگی هنوز هم گرفته بود و چشمهایش را هالهای قرمز فرا گرفته بود.
یونس با عجز و بدبختی نالید:
- حاجی آخه این چه کاری بود کردی؟ اگه نادر بفهمه بدبختمون کرده، تو که میشناسیش... .
فتاح بینیاش را بالا کشید و جواب داد:
- من که نمیدونستم پسرش معتاده و مواد همراهشه... وگرنه فقط میخواستم به این دختره و یونای احمق یه درس عبرتی بدم و بس... .