جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {گیتی‌ام برای گیلاس} اثر •Yammakh کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Yammakh با نام {گیتی‌ام برای گیلاس} اثر •Yammakh کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 819 بازدید, 45 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {گیتی‌ام برای گیلاس} اثر •Yammakh کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Yammakh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 0
بازدیدها 0
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط Yammakh
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
گیلاس، می‌دانستم که دیگر اشک ریختن و گله کردن نیز زخم‌های این قلب را مداوا نمی‌کند. دوباره شکست و دوباره محروم شدن از تو نصیبم شده بود.
گیلاس، به گمانت برای همه رسم روزگار چنین است؟ همه‌ی عاشقان را از معشوقان خود جدا می‌سازد یا من تنها بازیچه‌ی خلقت بودم؟

خدایا اگر قرار بود چنین کنی چرا آن روز نزد من آوردی‌اش؟ اگر هم آوردی‌اش لااقل قلب سنگ را به ضربان نمی‌انداختی‌اش.
خدایا نکند پیش از سنگ بودن گناهکار بودم؟ آخر این همه رنج منطقی نیست.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
اینک گیلاس‌جان، تمام بود و نبودها است و نیست شده‌اند؛ در آخرین تولد، در آخرین تناسخ و برای اتمام این تکامل.
عصا به دست به سویت راه افتاده‌ام. گیلاس جانم، می‌دانی چه بر من گذشت تا به این نقطه رسیدم؟ سنگی که خاک شد، خاکی که در دل گل جای گرفت، گلی که پروانه شد، پروانه‌ای که پرنده شد و پرنده‌ای که شکار آدمیزاد. آدمیزادی که پرنده را خورد و وجود من درون جنینش دمیده شد.
 
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
گیلاس من، خلقت جوری برنامه ریزی شده که آدمیزاد نمی‌داند چه بود تا به آن نقطه رسید.
من نیز تا فرتوت شدنم چیزی نمی‌دانستم اما در همه‌ی رویاهایم بذری را می‌دیدم که درختی باشکوه شده و در کابوس‌هایم هربار نقش کسی را داشتم که می‌خواست به تو برسد و در آخرین لحظه شکست می‌خورد.
تو را به یاد نداشتم اما خاطرت مرا نقاش ساخت. تو را هر روز و هر لحظه روی در و دیوار خانه و کاغذ‌هایم طرح می‌زدم. تو برایم یک آشنا بودی، آشنایی که نمی‌شناختمش.
 
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
گیلاس‌جان، می‌دانم امروز پایان است. دارم از روی صخره بالا می‌آیم. دیگر هیچ‌چیز جلودار من نیست.
گیلاس عزیزم، بالاخره رسیدم. کاش هزاران چشم داشتم برای دیدنت، دو چشم کافیست؟
چون همیشه باشکوه و زیبایی!
حال در یک قدمی‌ات ایستاده‌ام. دست روی تنه‌ات می‌گذارم. تمام خاطراتم از جلوی چشمانم عبور می‌کند. تمام دوران تکاملت و تمام تناسخ‌هایم.
قطره‌ای اشک روی گونه‌ی چروکیده‌ام سر می‌خورد. فقط یک قطره است اما به سنگینی تمام غم و رنج‌هایم.
گیلاس، باورم نمی‌شود!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
گیلاس عزیزتر از جانم، به یاد داری که گفته بودم دلم می‌خواهد پایانم در آغوش تو و مدفون در زیر گلبرگ‌های تو باشد؟
امروز همان لحظه‌ی موعود است. حینی که پشت به تنه‌ات تکیه داده‌ام به افق پر از مه خیره‌ام.
گلبرگ‌هایت چون بارارن رقصان‌رقصان در پروازند. دقت کرده‌ای هربار نزدیک نزدت بودم در حال شکوفایی بودی. هرچند هرگز ثمره‌ات را ندیدم. شاید تو نیز همانند من چشمانت در انتظار من بود. اگر چنین است نشانم دِه.
یک‌آن شگفت زده شدم. گیلاس‌جانم با شاخه‌هایت مرا در آغوش کشیدی؟
 
موضوع نویسنده

Yammakh

سطح
0
 
گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
110
711
مدال‌ها
2
گیلاس‌جان، بوی عطر گلبرگ‌هایت در مشامم می‌پیچد. اشک‌هایم راهشان را گرفته‌اند و در آخرین نفس‌هایم همراهمی‌ام می‌کنند. چقدر در حسرت این لحظه بودم و حال تجربه‌اش چیزی فراتر از تصوراتم است. بالاخره این قلب پیشکشی شده آرام گرفته. بالاخره آرامش به این سنگ تزریق شده. آری گیلاس پری‌روی من، <<من>> تمام این مدت همان سنگ بود و حال در جامه‌ی یک آدمیزاد میان شاخه‌هایت عاشقانه احاطه شده.
و این من، تا آخرین روز حیات در آغوش تو، درخت گیلاس من، مدفون خواهم ماند.

پایان
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین