جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 104,662 بازدید, 2,321 پاسخ و 60 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Sanai_paiiz

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,535
19,784
مدال‌ها
17

;FOROUGH

سطح
5
 
𔓘مدیر ارشد فرهنگ و هنر 𔓘
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر کتاب
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
Apr
10,200
16,570
مدال‌ها
7
سلام درخواست ناظر تایید دارم.
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,535
19,784
مدال‌ها
17
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Serenya

Nargess86

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
102
948
مدال‌ها
2
نام اثر:شعله‌های پرواز عشق تو
ژانر:عاشقانه-اجتماعی-درام
نویسنده:سیده نرگس مرادی خانقاه
خلاصه:
این داستان دختر قصه ما را نشانه گرفته است.
عشق مُهَنا به پسرعمویش شهاب که هردو پزشک قلب هستند را نشان می‌دهد...
باید هر دو را دید که چگونه به همدیگر خواهند رسید...
با مشکلاتی که بر سر راهشان قرار می‌گیرند،مهنا می‌تواند به شهاب برسد یا خیر؟
یا باز هم دختر قصه ما باید برای عشقش صبر کند؟

مقدمه:
سلام ماه بلند مغرور...ببین مرا بی‌قرار کردی
تمام دارایی‌ام دلم بود که پای آن هم قم*ار کردی
می‌روی تو دامن‌کشان...دل بریدی اما بدان...
می‌کشد مرا بی‌گمان حرف این و آن...
بهانه دست تو دادم...ای‌دل ای‌دل
اسیر رفته از یادم ای‌دل ای‌دل
من از نفس می‌افتادم ولی تو را ادامه می‌دادم
بگو چرا نشد به فریادم برسی...
غم تو را به دل دارم...نیامدی به دیدارم...
دلی نمانده بسپارم به کسی...
اگر بدانی چه کرده با من شکنجه...یه آن دو چشم روشن
اگر چه عاشقم همیشه تنهاست...
ولی چرا تو ولی چرا من
بی‌خبر شو از حال من بعد از این به من سر نزن...
جای من خودت دل بکن...بی‌خیال من...
می‌روی تو دامن‌کشان...دل بریدی اما بدان...
می‌کشد مرا بی‌گمان حرف این و آن...
بهانه دست تو دادم...ای‌دل ای‌دل
اسیر رفته از یادم ای‌دل ای‌دل
من از نفس می‌افتادم ولی تو را ادامه می‌دادم
بگو چرا نشد به فریادم برسی...
غم تو را به دل دارم...نیامدی به دیدارم...
دلی نمانده بسپارم به کسی...
***
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,535
19,784
مدال‌ها
17
نام اثر:شعله‌های پرواز عشق تو
ژانر:عاشقانه-اجتماعی-درام
نویسنده:سیده نرگس مرادی خانقاه
خلاصه:
این داستان دختر قصه ما را نشانه گرفته است.
عشق مُهَنا به پسرعمویش شهاب که هردو پزشک قلب هستند را نشان می‌دهد...
باید هر دو را دید که چگونه به همدیگر خواهند رسید...
با مشکلاتی که بر سر راهشان قرار می‌گیرند،مهنا می‌تواند به شهاب برسد یا خیر؟
یا باز هم دختر قصه ما باید برای عشقش صبر کند؟

مقدمه:
سلام ماه بلند مغرور...ببین مرا بی‌قرار کردی
تمام دارایی‌ام دلم بود که پای آن هم قم*ار کردی
می‌روی تو دامن‌کشان...دل بریدی اما بدان...
می‌کشد مرا بی‌گمان حرف این و آن...
بهانه دست تو دادم...ای‌دل ای‌دل
اسیر رفته از یادم ای‌دل ای‌دل
من از نفس می‌افتادم ولی تو را ادامه می‌دادم
بگو چرا نشد به فریادم برسی...
غم تو را به دل دارم...نیامدی به دیدارم...
دلی نمانده بسپارم به کسی...
اگر بدانی چه کرده با من شکنجه...یه آن دو چشم روشن
اگر چه عاشقم همیشه تنهاست...
ولی چرا تو ولی چرا من
بی‌خبر شو از حال من بعد از این به من سر نزن...
جای من خودت دل بکن...بی‌خیال من...
می‌روی تو دامن‌کشان...دل بریدی اما بدان...
می‌کشد مرا بی‌گمان حرف این و آن...
بهانه دست تو دادم...ای‌دل ای‌دل
اسیر رفته از یادم ای‌دل ای‌دل
من از نفس می‌افتادم ولی تو را ادامه می‌دادم
بگو چرا نشد به فریادم برسی...
غم تو را به دل دارم...نیامدی به دیدارم...
دلی نمانده بسپارم به کسی...
***
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تأیید: @نون.میم
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تائید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت
@DELARAM
 

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
نام اثر: التقای قصور
نویسنده: مدیحه
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه‌:
درست همین نقطه، نقطه‌ی تلاقی سرنوشتم با قصور است: تقاص. و تو می‌دانی در پس این همواری و ناهمواری تاوان من، یک منی‌ست که تنها تمنایش تویی!
تو می‌دانی رسیدنم به تو بذل تقدیر است و نرسیدنم رذل او!
تو می‌دانی که بدون تو زندگی را نه، مرگ را نفس می‌کشم اما... اما چرا تو و نسمه‌ی زندگی‌بخشت، آخر، کار زندگی مرا تمام کردید؟
انگار این‌جا با قصور و رذل و رسام فضاحت تقدیرم، دست دادی و قرارداد تقاصم را امضا کردی!
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: SHAHDOKHT

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,535
19,784
مدال‌ها
17
نام اثر: التقای قصور
نویسنده: مدیحه
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه‌:
درست همین نقطه، نقطه‌ی تلاقی سرنوشتم با قصور است: تقاص. و تو می‌دانی در پس این همواری و ناهمواری تاوان من، یک منی‌ست که تنها تمنایش تویی!
تو می‌دانی رسیدنم به تو بذل تقدیر است و نرسیدنم رذل او!
تو می‌دانی که بدون تو زندگی را نه، مرگ را نفس می‌کشم اما... اما چرا تو و نسمه‌ی زندگی‌بخشت، آخر، کار زندگی مرا تمام کردید؟
انگار این‌جا با قصور و رذل و رسام فضاحت تقدیرم، دست دادی و قرارداد تقاصم را امضا کردی!
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تأیید: @RaHa_WH
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تائید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت
@DELARAM
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: RaHa_WH

Raha.kh

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
2
10
مدال‌ها
2
نام اثر : فرزند حیات و مرگ
نویسنده: Raha.kh
ژانر : ماجراجویی ، عاشقانه ، تخیلی
خلاصه : عشقی که با رفتنش درد را به من هدیه کرد و با آمدنش نفرین را ، نفرینی که باعث شد من نواده ی دو افسانه باشم ، نفرینی که چاشنی درد و زجر و خون و کشت و کشتار داشت ، نفرینی که جنسش از عذاب و بی رحمی بود.....
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,535
19,784
مدال‌ها
17
نام اثر : فرزند حیات و مرگ
نویسنده: Raha.kh
ژانر : ماجراجویی ، عاشقانه ، تخیلی
خلاصه : عشقی که با رفتنش درد را به من هدیه کرد و با آمدنش نفرین را ، نفرینی که باعث شد من نواده ی دو افسانه باشم ، نفرینی که چاشنی درد و زجر و خون و کشت و کشتار داشت ، نفرینی که جنسش از عذاب و بی رحمی بود.....
نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تأیید: @mojgan
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تائید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت
@DELARAM
 

آتنا معمر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
2
3
مدال‌ها
2
نام اثر: راز لوتوس
نویسنده: آتنامعمر
ژانر: جنایی-معمایی
خلاصه:لوتوس، دختری که چندین سال پیش مفقود شد و در یک شب، خانه دو مضنون مو، خون و دی ان ای او پیدا شد. مضنون اول خواهر من بود، اما جنازه ای در کار نیست که اثبات کننده چیزی باشد…هست؟

مقدمه:
توی آشپزخونه مابین گاز و یخچال، درست زیر نور زرد چراغ پشت بهم خم شده بود و دستاش به شدت حرکت میکرد انگارکه…چیزی رو میشست؟
مانتوی گران قیمت و سبز رنگش رو حالا لکه های قهوه‌ای تیره و زشت کرده بودن…لکه هایی شبیه روغن سوخته، رنگ اکرولیک یا…خون؟
آب دهنم رو قورت دادم و روی پله ها قدم گذاشتم.
پله زیر پام صدا داد و باعث شد بی اینکه به سمتم برگرده دست بکشه از هرفعالیتی که انجام میداد
آب دهنم رو قورت دادم و زمزمه کردم:
-نورا؟ تو حالت خوبه؟
پس از مکثی طولانی جواب داد:
-من خوبم…برو تو اتاقت و بگیر بخواب.
صداش عجیب گرفته بود، انگار نای‌اش تحت فشار بود.
بی اراده عقب گرد زدم و به سمت اتاقم رفتم.
روی تخت درازکشیدم، پتو رو روی سرم کشیدم و پلکامو روی هم فشردم.
اون خواهر بزرگ‌ترم بود، من باید به حرفش گوش میکردم.
 
بالا پایین