ragazza della notte
سطح
2
مدیر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمانبوک
- Jan
- 2,923
- 7,135
- مدالها
- 3
***
به صورت معصوم خواهرم نگاه کردم.
او که گناهی نداشت.
چرا باید با او اینطور رفتار میشد؟
او که مهربان بود.
او که همه چیز تمام بود.
پس چرا با او اینطور رفتار کرد؟
چرا تنهایش گذاشت؟
دستی روی سنگ سیاه رنگ کشیدم.
گل را روی سنگ گذاشتم و گفتم:
«یعنی اینقدر ارزش داشت که اینکار را با خودت کردی؟»
بلند شدم و رفتم... .
به صورت معصوم خواهرم نگاه کردم.
او که گناهی نداشت.
چرا باید با او اینطور رفتار میشد؟
او که مهربان بود.
او که همه چیز تمام بود.
پس چرا با او اینطور رفتار کرد؟
چرا تنهایش گذاشت؟
دستی روی سنگ سیاه رنگ کشیدم.
گل را روی سنگ گذاشتم و گفتم:
«یعنی اینقدر ارزش داشت که اینکار را با خودت کردی؟»
بلند شدم و رفتم... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: