جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده ● ژرفا از شیرین حاتمی●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط شَکَت؛ با نام ● ژرفا از شیرین حاتمی● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,581 بازدید, 45 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع ● ژرفا از شیرین حاتمی●
نویسنده موضوع شَکَت؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شَکَت؛
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
به نام خالق عشق
موضوع: ژرفا
نویسنده: شیرین حاتمی
ژانر: عاشقانه، درام
ناظر : @ویتامین :)
خلاصه:
آه که از کدام حسرتم بگویم.
از کدام دیدارم و از کدام لبخندم بگویم.
تا تنها تو باشی... .
تو و خاطراتت باشد.
تو باشی و شب باشد
و منی که آن‌قدر برای تو جان داده‌ام.
که تکه‌ای در بدنم نمانده است
و حال منی مانده‌ام، که هیچ ندارم.
نه برایم دلم مانده است
و نه چشمی که حسرت‌هایت را بشمارد.
نه دلی که غم دوری‌ات را برایم هموار سازد.
نه جانی در بدنم و نه قلبی در سی*نه‌ام مانده است.
زمانی که می‌رفتی فکرت را کجا برده بودی؟
که مرا این‌گونه فراموش کردی!
حال، تنها‌تر از تمام واژه‌های نگفته‌ام.
تنها‌تر از تمام سکوت‌های بی‌صدا هستم.
 

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,156
مدال‌ها
15
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
می‌خواهی غم دوری‌ات را خلاصه کنم؟
امّا افسوس که غم دوری تو چیزی نیست،
که با این زبانی که عاجز شده است،
با این صدایی که خیلی سال است بغض شده است،
با این چشم‌هایی که خیلی از شب‌ها به‌جای تمام ابر‌ها گریسته است،
با این بهاری که خیلی وقت است نیامده است
و خیلی چیز‌هایی که سال‌هاست ندیدم‌شان، بتوانم که بگویم.
خیلی دوست می‌داری که خلاصه شوی؟
من هم دلم می‌خواهد خلاصه‌ات کنم!
امّا افسوس که نمی‌شود... .
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
سکوتِ بی‌صدا را می‌دانی چیست؟
یعنی من... .
یعنی من، وقتی که همه هستند
و آن‌که باید نیست.
آن‌که باید باشد،
مانند گل‌های شمعدانی گوشه‌ی پنجره خیلی سال است خشکیده و خیلی سال است که تنها مانده است.
این همان سکوتِ بی‌صدا است.
باز هم بگویم؟
یا هنوز هم معنای سکوتم را نمی‌دانی.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
چشم‌هایت... .
چشم‌هایت سرآغاز تمام جهان است!
شاید اصلاً با چشم‌های تو بود که جهان آغاز شد. چشم‌هایت، امان از چشم‌هایت که هیچ‌گاه ندانستم در آن چه داری.
پاییز یا زمستان است.
سرد یا گرم است.
شب یا روز است.
طوفانی یا آرام است.
شاید چشمان تو، همان خلیج من است.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
چه بگویم؟
از دردم، از تلاطمی که درونم است.
از رویاهای نصف و نیمه‌ام، از حالِ بد این روزهایم یا از غم دوری یار... از کدام بگویم؟
هر چه که بگویم، باز هم کم است یا زبان من عاجز شده است؟
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
خیلی سال است، که گم گشته‌ام.
خیلی وقت‌ها تنها سکوت پیشه می‌کنم.
خیلی روزها گذشته است، که دلتنگت نمی‌شوم.
خیلی شب‌ها سپری شده است، که گریه سر نمی‌دهم.
نمی‌دانم چرا،
امّا شاید بی‌‌حس شده‌ام.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
گفته بودم، که ماتم به دلم نشسته است؟
غم دوری‌ات قلبم را ماتم‌کده کرده است.
مانند یعقوبی شده‌ام،
که از فراق یوسف چشمش به در خشک شده است
و دیگر امیدی به هیچ نوری ندارد.
گفته بودی، که این غم هم به سر می‌آيد.
امّا این‌که چه زمانی را،
نگفته بودی.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
می‌خواهی ماه شب‌های تارم شوی؟
امّا مثل این‌که ماه شدن،
برای شبی که تاریک است، خیلی سخت است.
خورشید شدن که آسان است.
تنها کافی‌ست صبح‌ دم از پشت کوه بیرون بیایی
و چهره‌ات را رو به همگان نمایان کنی.
ماه شدن برای کسی که زندگی‌اش سیاه گشته،
خیلی سخت است، خیلی... .
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,018
29,074
مدال‌ها
2
می‌خواهم بر سر راهی که عبور می‌کنی،
هر روز مانند زلیخا بنشینم
و بویت را استشمام کنم.
امّا مثل این‌که تو هر روز از راه دیگری می‌آمدی،
تا چشمت به من دل‌خسته نخورد.
مبادا دلت به رحم بیایید.
مبادا... .
مبادا برای اشک‌های خسته‌ام،
برای پاهای بسته‌ام،
دل بسوزانی.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین