جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده ● ژرفا از شیرین حاتمی●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط شَکَت؛ با نام ● ژرفا از شیرین حاتمی● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,075 بازدید, 45 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع ● ژرفا از شیرین حاتمی●
نویسنده موضوع شَکَت؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شَکَت؛
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
گاهی هم باید گونه‌ها را با اشک شست،
تا نیازی نباشد به چتری که صاحبش را نمی‌شناسی.
گاهی باید راضی بود.
به همان اشک‌های نیمه شب،
به همان درد و دل‌های پنهان،
به همان روز‌های نیامده.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
در این خرابهِ بازار در شهری گم شده‌ام،
که گاه در میان رهگذران هر غریبه‌ای را که می‌بینم، آشنا فرض می‌کنم و چه‌قدر غم‌انگیز است... .
زمانی که غریبه‌ها، تنها آشنایت باشند.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
صدای هر کسی را صدای تو تصور می‌کنم.
شاید هنوز هم گمان می‌کنم،
در گوشه‌ای از خاطراتم زنده هستی.
با این‌که خیلی سال است، که حتی عطرت را استشمام نکرده‌ام.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
صدای تو،
تنها سکوت غم‌انگیزی‌ست،
که هر شبم را به صبح می‌کشاند
و هر صبحم را روشن می‌کند.
شاید با صدای توست، که سکوتم شکسته می‌شود.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
دوری‌ات را چه‌گونه با کلمات بیان کنم.
زمانی که حتی کلمات هم نمی‌توانند،
دوری‌ات را نشان دهند. واژه‌ها گم می‌شوند،
در لابه‌لایه‌ی خاطراتم و من مانند همان بچگی‌هایم به دنبال توپ چهل تکه‌ای می‌دوم، که خیلی سال است گم کرده‌ام!
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
هیچ چتری نمی‌تواند،
مانع ریزش باران شود.
چترها تنها می‌توانند،
برای‌مان سایبانی در برابر باران بهاری باشند.
شاید هم باران آن‌قدر قدرتمند است، که حتی چتر‌ها هم نمی‌توانند مانعش باشند.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
این بهار دیگر بوی باران نمی‌دهد!
بوی بهاری ندارد،
هوای دلچسب ندارد،
شاید همه به خاطر تو است.
امّا این بهار دیگر دلچسب نیست.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
نه ابرها دیگر توانایی زاری دارند
و نه درختان توانایی دست به سوی آسمان دراز کردن دارند.
نه آسمان توانایی ایستادن دارد
و دیگر حتی گنجشگ‌ها هم دوست ندارند که آواز سر بدهند.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
باز هم هوای روزهای غم‌انگیز به مشامم رسید.
باز هم روزهای درد به سراغم آمد.
باز هم دردهای کهنه بر روی گلویم، درست روی گلویم را خط انداخت
و باز هم بغض هزاران ساله‌ام سر باز کرد.
 
موضوع نویسنده

شَکَت؛

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
May
3,020
29,280
مدال‌ها
2
در سکوت، صدای خش‌خش برگ‌های پاییزی لذّت‌بخش است.
فرا رسیدن پاییزی را خبر می‌دهد،
که خبر از عاشقی دیرینه دارد.
خبر از سردی‌های زمستان می‌دهد.
خبر از بهارهایی که نزدیک است
و در آخر خبر از عاشقانه‌هایی می‌دهد،
که در حسرت دیدار مانده‌اند!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین