جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 81,913 بازدید, 2,191 پاسخ و 56 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHROKH

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
نام رمان : رقاصه‌ای در آغوش جنگ
ژانر رمان : عاشقانه _ تراژدی
نام نویسنده : مهرانه عسکری

خلاصه داستان :

این داستان، داستان عاشقی رقاصی پر عشوه با جنگجویی ست که سالهای سال به اجبار در جنگ است. این جنگنده مثل بقیه‌ی سربازان و فرماندهان نیست که بلد نباشد با زن چگونه رفتار کند. برعکس، در آغوشش میتوانی ناز و شرم را یکجا و همزمان حس کنی. رقاصه عرب هم، مردان زیادی را ندیده که اینگونه باشند. گویی، هردو برای هم مسئله ای کشف نشده و تازه هستند. باید دید، نه باید خواند تا بفهمیم آیا گره قلب زن شرق که مردان را با یک پیچ کمر به تاراج می‌برد زودتر باز می‌شود یا قلب جنگجو که با چشمان خمارش می تواند دل هر زن را آب کند.

مقدمه:
صدای موسیقی عربی و بدن‌هایی که می‌لرزند. گوشه‌ای در آن محفل عیاشی، دو هیچی، چشم و قلب هم را به آسمان هفتم بردند.
گوشه‌ای مردی با غیرت، سعی بر پوشاندن تن نیمه عریان دختری دارد که محو مردانگی او شده.
اما در گوشه ای دختری با چشمانش به جنگ خماری چشمان او می رود.
شمشیر یا پابند؟ چرخیدن گرد محاصره یا چرخیدن گرد بدنی که خدا صاحبش را نعمتی عظیم داده؟
جنگ یا رقاصه‌ای از عرب، کدام یک پیروز می‌شود در بدست آوردن جنگجو؟
موسیقی عربی یا موسیقی گریه‌ها؟ کدام یک رقص را پرشورتر می‌کند؟
مرگی از روی زخم شمشیر یا مرگی از روی لذت عاشقی؟
هیچکدام و هردو، رقاصه‌ای در آغوش جنگ تقدیم می‌کند!
@SHAHSANAM (:
 

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,271
مدال‌ها
12
عنوان: من تو هستم
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
آرزو‌هایش فقط به خاطر سه چیز نابود شدند! سه چیزی که زمانی ترسی ناشناخته‌ای از آنها داشت، اما حالا دیگر خود تبدیل به همان ترس‌ها شده بود برای دیگران...

دیگرانی که؛ آتش بر آرزو‌هایش روشن کردند؛ حالا او بود که روشن کننده هر آتش سوزانی در آرزوی‌هایِ بی انتهای دیگران شده است.
مقدمه:
می‌دانم که؛ دلت نمی‌خواهد به من دچار شوی! می‌دانم که در دلتان آرزو دارید که؛ مرا نبینید... اما من اینگونه آرزویی را دوست ندارم می‌دانید که؟ من رویش کرده ام همانند گیاه کشنده‌ای برای شما؛ برای شمایی که وجودی ندارید.
 
آخرین ویرایش:

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
عنوان: من تو هستم
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
آرزو‌هایش فقط به خاطر سه چیز نابود شدند! سه چیزی که زمانی ترسی ناشناخته‌ای از آنها داشت، اما حالا دیگر خود تبدیل به همان ترس‌ها شده بود برای دیگران...

دیگرانی که؛ آتش بر آرزو‌هایش روشن کردند؛ حالا او بود که روشن کننده هر آتش سوزانی در آرزوی‌هایِ بی انتهای دیگران شده است.
مقدمه:
می‌دانم که؛ دلت نمی‌خواهد به من دچار شوی! می‌دانم که در دلتان آرزو دارید که؛ مرا نبینید... اما من اینگونه آرزویی را دوست ندارم میدانید که؟ من رویش کرده ام همانند گیاه کشنده‌ای برای شما؛ برای شمایی که وجودی ندارید.
@F.S.Ka
 

کاسپین

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
3
22
مدال‌ها
2
نام رمان: انجمن شبگرد
نویسنده:کاسپین
ژانر: ترسناک، تراژدی، اجتماعی
خلاصه: دقیقاً مثل زلزله بود. بیست و سه سالگیم رو میگم. وقتی که زندگیم مثل ساختمونی بود که داشت تو زلزله فرو می‌ریخت و بدون این‌که فرصت فرار از سنگ و خشتی رو بهم بده آجر بعدی رو پرت می‌کرد رو سرم.
ولی می‌دونی، من می‌تونم. من توانایی انجام دادن هر کاری رو دارم وگرنه بابام اسمم رو نمی‌ذاشت سیاوش. حتی اگر خشت‌های اون ساختمون همون یادآوری گذشته‌ی تلخم باشن یا کسی که فکر می‌کردم عاشقشم یا حتی اون شب‌های لعنتی که من به جای تخت تو خیابون بودم.
می‌گذرم از همه‌ی این داستان‌ها چون من اسمم روم بوده و هست. اصالت من رد شدن از آتیش بی‌گناهیمه...
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
نام رمان: انجمن شبگرد
نویسنده:کاسپین
ژانر: ترسناک، تراژدی، اجتماعی
خلاصه: دقیقاً مثل زلزله بود. بیست و سه سالگیم رو میگم. وقتی که زندگیم مثل ساختمونی بود که داشت تو زلزه فرو می‌ریخت و بدون این‌که فرصت فرار از سنگ و خشتی رو بهم بده آجر بعدی رو پرت می‌کرد رو سرم.
ولی می‌دونی، من می‌تونم. من توانایی انجام دادن هر کاری رو دارم وگرنه بابام اسمم رو نمی‌ذاشت سیاوش. حتی اگر خشت‌های اون ساختمون همون یادآوری گذشته‌ی تلخم باشن یا کسی که فکر می‌کردم عاشقشم یا حتی اون شب‌های لعنتی که من به جای تخت تو خیابون بودم.
می‌گذرم از همه‌ی این داستان‌ها چون من اسمم روم بوده و هست. اصالت من رد شدن از آتیش بی‌گناهیمه...
@ALVIN
 

.Blue

سطح
1
 
مدیر آزمایشی
مدیر آزمایشی
بازرس انجمن
Jul
513
2,180
مدال‌ها
4
سلام خسته نباشید
درخواست ناظر دارم
اسم اثر: نخ قرمز
نویسنده: سمیرا سادات امیری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
 
بالا پایین