جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار امیر خسرو دهلوی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط *نبوا* با نام اشعار امیر خسرو دهلوی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,380 بازدید, 109 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار امیر خسرو دهلوی
نویسنده موضوع *نبوا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا
هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا

آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم
سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا

از گریه ماندم پا به گل وز دوستان گشتم خجل
جان از جهان بگسست و دل، جان و جهان من

در کار غم شد موریم، بی پرده شد مستوریم
تلخ است عیش از دوریم، شکرفشان من کجا

شخصم ضعیف و دیده تر، زان ریسمان و زین گهر
اینک مهیا شد کمر، لاغر میان من کجا

هر دم جگر، در سوز و تاب، از دیده ریزم خون ناب
اینک می و اینک کباب، آن میهمان من کجا

دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او
گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا

من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان
اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا

جان است آن یار نکو، رفته دل خسرو در او
گر دل نرفته است این بگو، این گو که جان من کجا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
مرا داغ تو بر جان یادگارست
فدایش باد جان چون داغ یارست

مرا زندانست بی تو خانه، هر چند
در و بام از خیالت پر نگارست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خداوندا چو جان دادی دلم بخش
دل عاشق، نه جان عاقلم بخش

درونی ده که بیرون نبود از درد
به بیرون و درون نبود ز تو فرد

چنان دارم که تا پاینده باشم
نه از جان بلکه از دل زنده باشم

چنان نه یاد خود اندر ضمیرم
که با یاد تو میرم، چون بمیرم

چنانم ده میِ پی در پیِ عشق
که فردا مسـ*ـت خیزم از می عشق
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ای نفس صبحدم، گر نهی آنجا قدم
خسته دلم رابجو، در شِکنِ موی دوست...

جان بِفِشانم زشوق، در ره باد صبا
گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست..!
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او

گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا

من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان

اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
بی تو از دست غم هجر ز پا افتادم
به سر من گذری کن که جهان بر گذر است

مردمان منکر عشق اند ، منم کشته ی او
شیوه ی ما دگر و شیوه ی مردم دگر است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد

همه شب تا سحر خار و خسک در بسترم افتد

چه سوزی هر دمم، یکباره سوز و هم به بادم ده

که ترسم شعله افتد هر کجا خاکسترم افتد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما

ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما

یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما

دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما

از تب و تاب غم هجران چو ما را دل بسوخت
خود نگفتی این گذر چونست در هجران ما

چشم ما می گوید از سوز غمت شب تا به روز
هیچ رحمی نایدت بر دیده گریان ما

می کنم شادی که گفتا غمزه ات از ناز دوش
خسروا، نزدیک آن شو تا شوی قربان ما
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ساقی بیار می که چنان سوخت دل زعشق
کز سوز این کباب همه خانه بو گرفت

ای پرده‌پوش قصهٔ من بگذر از سرم
کاین سرگذشت من همه بازار و کو گرفت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
بسوز، ای عاشق خسته که آن بی مهر می آید
بنال، ای بلبل مسکین که آن صیاد می آید

برو، ای خواب، یار من نه ای، زیرا که من امشب
سر زلف پریشان کسی ام یاد می آید
 
بالا پایین