جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مطالب طنز اعتراف‌😂🔪

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط حسام با نام اعتراف‌😂🔪 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,744 بازدید, 63 پاسخ و 34 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع اعتراف‌😂🔪
نویسنده موضوع حسام
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Kosarvalipour

فاطمه گلی

سطح
4
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,841
23,196
مدال‌ها
7
اعتراف می کنم یه پسر خاله داشتم به جوجه اردکی داشت
می زاشتمش داخل کامیون اسباب بازی از این ور حیاط مادر بزرگم هولش می دادم به اون ور انقد این کار رو می کردم که جوجه هه میوفتاد بیرون یا می خورد به درو دیوار☹️🥺🥺🥺
 

*nazan*

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Oct
160
3,170
مدال‌ها
2
اعتراف میکنم نصف چرت وپرتایی که رودیواره مدرسمونه کارخودمه😐😁
واعتراف میکنم که توکلاسای انلاین من فقط حضورمیزدم
واصن سرکلاسانبودم😑
 

Me_paradox

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
453
5,660
مدال‌ها
1
اعتراف میکنم که تا همین یک ماه پیش فکر میکردم گوزن‌ها شوهر اهوها هستن (نخندین ولی هنوز نفهمیدم شوهر آهو کیه؟
 

ققنوس

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
233
2,989
مدال‌ها
1
اعتراف می‌کنم شیشه ماشین پسر همسایه رو دیروز من شکوندم😐اعتراف می‌کنم پسر مهمونمون رو بخاطر این‌که آبنبات هام رو خورده بود از پله ها انداختم پایین😐و اعتراف می‌کنم امروز باعث شدم یکی از دخترا از پله های مدرسه پرت شه پایین😐
 

ثنـٰاء

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
1,485
13,732
مدال‌ها
4
اعتراف می‌کنم پریروز که دایی اینا اومده بودن خونمون به پسر داییم زیر لنگی زدم، مثل املت وسط خونه پخش شد 😐
 

ثنـٰاء

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
1,485
13,732
مدال‌ها
4
اعتراف می‌کنم وقتی کوچیک بودم گوش یک خرگوش رو انقدر فشار دادم که بدبخت کبود شد😐
هنوز عذاب وجدان دارم⁦☹️⁩😐🥺
 
بالا پایین