جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر معزی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر معزی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,754 بازدید, 217 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر معزی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELARAM
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
کمال را ز مدار فلک زیادت نیست
کمال همت وجود تورا زیادات است


بلند گشت علامات رای و همت تو
چنانکه اوج زحل زیر آن علامات است


کجا روایت یک مدح تو کند راوی
همه روانی راوی بدان روایات است


به مدح‌گفتن تو فتنه‌ام خداوندا
که از مدیح تو شغل مرا کفایات است


ز آفرین تو شاها به‌ خاطر عاطر
چو منطقی کنم آن را که از جمادات است


چنانکه فخرملوک است بیت تو ملکا
در آفرین تو بیتم طراز ابیات است


مرا به حکمت و پروردن معانی بکر
نه از شمار دگر شاعران مقالات است


به دولت تو همه شاعران ز من پرسند
هر آن سؤال که مشکل‌تر از سؤالات است


همیشه تا که مه مهر و تیر و بهرام است
همیشه تاکه مه و سال و روز و ساعات است


خدای جَلّ جَلالهُ ز تو بگرداناد
هر آنچه متصل حادثات و آفات است


ز روزگار تو را نصرت و مساعدت است
زکردگار تو را عصمت و حمایات است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
ای شده ملک و دین ز کلک تو راست
کلک تو کار ملک و دین آراست


دل صافیت مَطلع قَدَرست
کفِ کافیت مقتضای قضاست


همت تو محیط چون فلک است
نعمت تو بسیط همچو هواست


دست تو ابر و جود تو مَطَرست
لفظ تو دُرّ و طبع تو دریاست


عادت تو به فخر پیوسته است
سیرت و رسم تو ز عیب جداست


گر تفاخر بود ز خدمت تو
آن تفاخر عَلَی‌الخُصوص مراست


هست یکتا به مهر تو دل من
پشت من در پرستش تو دوتاست


صد عطا از تو بیش یافته‌ام
هر یکی را هزار شکر و ثناست


قصهٔ خویش با تو دانم‌ گفت
حاجت خویش از تو دانم خواست


چون بود روزگار من که مرا
خرج پیدا و دخل ناپیداست


بار بسیار و بارکش اندک
چاکران بیش و مرکبان کم وکاست


دی مرا بود فکرت امروز
بازم امروز فکرت فرداست


گرچه در پایگاه و کیسهٔ من
نه ستورست و نه ستور بهاست


به‌ یک اشتر که تو مرا بدهی
همه کارم تمام گردد راست


برکات سخاوت تو مرا
فتح باب هزارگونه عطاست


از بقای تو دور باد فنا
تا به دهر اندرون بقا و فناست


بر تن و دلت و جانت باد ایجاب
هرچه اندر جهان به‌خیر دعاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
بتی‌که قامت او سرو را بماند راست
خمیده زلف گرهگیر او چو قامت ماست


ز روی او برِ صورتگر از خیال و نشان
خیال حور بهشت و نشان ماه سماست


نماز شام که رفت آفتاب سوی نشیب
بر من آمد ماهی که ناروَن‌ بالاست


درآمد از سرکوی و در سرای بزد
سرای وکوی به رویش چو آفتاب آراست


به گرد چهرهٔ او در دو زلف او گفتی
که‌گرد لاله دو چنبر ز عنبرساراست


همی فشاند سر زلف بر ‌دو عارض خویش
بر آفتاب تو گفتی همی زره پیداست


چو زلف و روش بدیدم مرا یقین شد باز
که زیر دامن هاروت زُهرهٔ زهراست


چو عزم رفتن من دید و زاد راه سفر
فرو نشست توگویی قیامتی برخاست


ز روی و موی چو گلنار و چون بنفشه نمود
فزود گونهٔ‌ گلنار و از بنفشه بکاست


به‌ گونهٔ رخ او بر سرشک او گفتی
که بر عقیق پراکنده لؤلؤ لالاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
به مهرگفت به‌سوی سفر همی چه روی
که در سفر خطر صعب و کارهای خطاست


گمان برم که جفا بر حَضَر گزیدستی
که اختیار سفر بر حضر نشان جفا است


عِنان بتاب و متاب این دلم به آتش غم
که بر دلم ز غبار تو صدهزار عَناست


نه‌گر ز وصل من و شهر خویش سیر شدی
پس این شتافتن و زود رفتن تو چراست


وگر به صحبت یکساله کرده‌ای بیعت
همی‌کجا شوی اکنون و بیعت توکجاست


جواب دادم کاندر سفر خطر باشد
ولیکن این سفری کش نتیجه‌ نور و نواست


ضرورت است مرا رفتن از حضر به ‌سفر
ضرورت سفر دوستان نشان وفاست


به راه عِزّ و شرف پویم از ره عزلت
که عِزّ و عُزلت هر دو بهم نپاید راست


بود سفر به سعادت مرا چو بار دگر
ز روزگار امید و زکردگار قضاست


مگر همی نشناسی که در زیادت و جاه
پناه من به خداوند سیدالرؤساست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
معین مملکت شهریار نیک اختر
که فرّ دولت نیک‌اختران بدو پیداست


ابوالمحاسن کاحسان‌ بزرگ نام بدوست
مُحَمّد آنکه محامِد بدو تمام بهاست


بزرگواری کاندر کمال قدرت خویش
نه ایزدست و چو ایزد بزرگ و بی‌همتاست


هوا خلاف زمین آمد و عجب دارم
که حکم او چو زمین‌است و طبع او چو هواست


چو بگذری ز خدای و خدایگان جهان
یقین شناس که بر هرکه هست کامرواست


ستارهٔ کَرَم است و نتیجهٔ خردست
نشانهٔ هنرست و یگانهٔ دنیاست


ز بخت خویشتن و شاه عالم است بزرگ
چو شاه عالم و چون بخت خویشتن بُرناست


حمایلِ سپرش بند چنبر فلک است
کواکبِ کمرش عِقد گردن جَوزاست


بلند بختا، نیک اخترا، خداوندا
در تو قبلهٔ آلاء و کعبهٔ نَعماست


بزرگ حضرت و درگاه تو بزرگان را
شریف چون حَجَرالاسوَد و مِنا و صَفاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
اگر لقا و دل اقبال و بخت را سبب است
لقا خجسته تو داریّ و دل‌گشاده‌تر است


وجودِ علوی و سِفلی در آن‌گشاده دَرَست
مراد کلّی و جزئی در آن خجسته لقاست


ز مهتران وکریمان که ما شنیدستیم
کرم تورا سزد و مهتری تورا زیباست


ز دولت تو من این معجزات دیدستم
که هر یکی عَلَم نسل آدم و حوّاست


به نزد مردم عاقل مراد عقل تویی
ز هر چه گردون تأثیر کرد و ایزد خواست


شکفته‌ شد بهر آنجا که همت تو رسید
به عقل و طبع مگر همت تو باد صباست


از آنکه جود به از تو جواد نشناسد
تورا به جود و به‌ تو جود را همیشه رضاست


تورا ز نعمت عُقبی همی مدد باید
که هر چه هست به دنیا تو را مراد عطاست


چو شب نمایدکِلک تو بر صحیفهٔ روز
اگر ستاره فشاند به تو سپهر، سزاست


زکلک تو به جهان در بدیعتر چه بود
که اَبکَم سخن آرای و اَکمه بیناست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
چو دربنان تو پیدا شود گمان که مگر
کلید جنّت فردوس در ید بیضاست


تویی‌که مرتبهٔ تو به‌کبریای شهی است
مخالفان تو را مرتبه به کبر و ریاست


به نصرت و ظفر اندر تویی چو اسکندر
اگر چه خصم تو درگیر و دار چون داراست


نَعَم ز جود تو عزّ ولیّ و ذلّ عدوست
بلی ز لفظ تو نفی ملال و دفع بلاست


نعیم جود تو در سر چو روح نفسانی است
خیال مهر تو در دل چو نقطهٔ سوداست


زکردگار جهان هر چه یافتی امروز
یقین بدان که نشان زیادت فرداست


خرابهای زمین از تو گردد آبادان
به دولت تو شود شهر هرکجا صحراست


عجب مدار که از دولت‌ تو پنج بود
چهار طبع‌ که در زیرگنبد خضراست


بر مبارک تو یافتم جهان هنر
دل تو دریا دیدم‌ که اصل جود و سخاست


به‌ گرد دریا بس چون محیط‌ گشت جهان
اگر محیط به‌ گرد همه جهان دریاست


آیا ستوده ولی نعمتی که گاه سخن
ثناگر تو زبهر تو مُستَحِقّ ثناست


به‌ دولت تو خداوند در صِناعت شعر
جواز دولت من بنده برتر از جوزاست


همی ز منزلت و جاه من سخن‌ گویند
بهر کجا که در آفاق مَجمع‌ُالشّعراست


اگر به جان و تن از خدمت تو بودم دور
دلم تو داشتی و بر دلم خدای گواست


تو آفتابی و از قوّت تو در هر وقت
به‌سان آتش رخشنده طبع من والاست


از آفتاب به قوّت همی رسد آتش
وگرچه گوهر آتش زآفتاب جداست


همیشه تاکه ز حکم خدای وگرد‌ش چرخ
گهی صلاح و بقا و گهی فساد و فناست


همه فساد و فنا باد دشمنان تو را
که دوستان تو را خود صلاح هست و بقاست


دعای خلق به نیکی رساد در تن تو
که داعی تو بهرحال مُستَجاب دعاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست
روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست


بند شاهی کرد محکم راه دولت کرد پاک
چشم عالم کرد روشن‌ کار گیتی کرد راست


وقت وقت رامش است و روز روز عشرت است
د‌ست دست خسروست و کار کار پاد‌شاست


حاصل آمد شاه را بر سیرتی نیکوترین
هرجه از اقبال جست و هر چه از تأیید خواست


نیک بنگر تا کنون بی‌طاعت و فرمان شاه
یک مخالف کیست در گیتی و یک قلعه کجاست


دولت عالی چنین بایدکه دارد شهریار
در جهان از جملهٔ شاهان چنین ‌دولت کراست


هست با هر منتها و غایت هر دولتی
دولت شاه جهان بی‌غایت و نامتنهاست


روزگار فتنه بود اندر خراسان مدتی
تیغ او بفزود امن خلق و آن فتنه بکاست


لاجرم‌گرد ندامت بر رخ آن‌ک.س نشست
کز خلاف او همی اندر خراسان فتنه خواست


گر عصا بفکند موسی وقت سِحْر ساحران
تا بترسیدند و گفتند این عصا چون اژدهاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
فتنه اکنون همچو سِحْر ساحران است از قیاس
شاه چون موسی و تیغ تیز او همچون عصاست


مهر سلطان در دل و د‌یدار سلطان در نظر
مهتری را مایه و نیک‌اختری را کیمیاست


حضرت او چشم را روشن‌ کند گویی مگر
گَرد شادُرْوان او در چشم همچون توتیاست


ملک‌ گیتی بیشتر در زیر حکم خسروست
ور همه‌گیتی بود در زیر حکم او رواست


بی‌رضا و مهر او زنده نماند هیچ‌ک.س
ای عجب گویی رضا و مهر او آب و هواست


خسروا، شاها ز مقصو‌دی که حاصل شد تورا
هست از اقبالی که آن اقبال بی‌چون و چراست


قُوّت دین و صلاح ملک‌، جُستی سربسر
ایزد دانا برین‌ گفتار و این معنی گواست


لاجرم با مرد و زن زان روز کاین عالم بود
بر تن و جان تو اندر مشرق و مغرب دعاست


تاکه از تشبیه شکل آسمان و آفتاب
راست چون پیروزه‌‌گون دولاب و سیمین آسیاست


سایهٔ عدل تو از دنیا و دین خالی مباد
زانکه از عدل تو نفع نعمت و دفع بلاست


در جهانداری بقای دولت و عمر تو باد
کز بقای دولت و عمر تو عالم را بقاست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ معاونت کل ]
پرسنل مدیریت
معاونت کل انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,327
46,967
مدال‌ها
23
خداوندی که تاج دین و دنیاست
به‌دولت دین و دنیا را بیاراست


از آن تاجی است در دنیا و در دین
که انعل‌ا مرکب او تاج جوزاست


دلیل دولتش چون روز روشن
به‌هفت اقلیم گیتی آشکار است


ز فر بخت آن سلطان عالم
به از کسری و ذوالقر‌نین و داراست


تو گویی دولت او آفتاب است
که نور او به ‌شرق و غرب پیداست


ز اقبال دعا و همت اوست
که سلطان بر همه خصمان تواناست


ضمیر روشن و اندیشهٔ او
کف موسی و افسون مسیحاست


ز تدبیرش میان پادشاهان
وفا و بیعت و صلح و مداراست


سزاوار نثار مجلس اوست
هر آن‌ گوهرکه اندر کوه و دریاست


همه اقبال و دولت بهرهٔ اوست
همه ادبار و محنت بهر اعداست
 
بالا پایین