جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع ضرب المثل

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع ضرب المثل ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,331 بازدید, 229 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع ضرب المثل
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا درباره ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه​

مناسب کودکان (داستان کوتاه)

یک موش کوچک که بسیار زرنگ بود در یک جنگل بزرگ زندگی می کرد.

نام این موش فلفلی بود و یک خانه ی قشنگ در میان جنگل برای خودش درست کرده بود و آن جا را بسیار دوست داشت.

در یکی از روز ها گاو گرسنه ای از راه رسید و در نزدیکی خانه ی فلفلی کلی علف خورد و زمانی که سیر شد روی خانه ی کوچک فلفلی نشست.


فلفلی با سر و صدای گاو از خانه اش بیرون آمد و دید که گاو هیچ توجهی به خانه ی او که در حال خراب شدن است ندارد.

او به گاو سلام کرد و گفت لطفا از روی خانه ی من بلند شو و جای دیگری استراحت کن، چون خانه ی من کوچک است و نمی تواند وزن تو را تحمل کند.

گاو او را مسخره کرد و گفت تو کوچک تر از آن هستی که به من دستور بدهی کجا بخواهم استراحت کنم.

فلفلی باز هم از گاو خواهش کرد اما گاو بی ادب هر بار او را بیش تر مسخره می کرد و همین موضوع فلفلی را خیلی عصبانی کرد.

فلفلی کوچک پشت درختی رفت و در آن جا قایم شد و زمانی که گاو به خواب رفت آرام آرام به او نزدیک شد و گوش گاو را گاز گرفت.

گاو از شدت درد بیدار شد و فریاد زد چه کسی مرا گاز گرفت، اما وقتی کسی را ندید دوباره خوابید. فلفلی این بار محکم تر از قبل گوش گاو را گاز گرفت.


گاو بی ادب بالاخره تسلیم شد و از روی خانه ی فلفلی بلند شد و به او گفت که تو با آن هیکل کوچک ات مرا شکست دادی.

راز پیروزی فلفلی تفکر، شجاعت و پشتکارش بود.

این داستان ما را یاد آن فلفل قرمزی می اندازد که بسیار کوچک است اما اگر آن را بخوریم از تندی آن بسیار اذیت می شویم و دهان مان آن قدر می سوزد که اشک مان در می آید.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

مناسب نوجوانان

ضرب المثل ” فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه ” یاد آور این نکته است که بر اساس ظاهر هیچ ک.س درباره ی او قضاوت نکنیم زیرا ممکن است بعضی از انسان ها جثه ی کوچکی داشته باشند اما از نظر اندیشه بسیار قوی بوده و توانایی های زیادی داشته باشند.

اگر انسانی از نظر هیکل و اندام درشت باشد اما اندیشه ی خوبی نداشته و نادان باشد، موفقیتی را کسب نخواهد کرد، زیرا این تفکر و اندیشه ی درست است که باعث می شود انسان پیشرفت کند و زندگی موفقی داشته باشد.

خداوند بزرگ هر ک.س را با توانایی های ویژه ای آفریده است بنابراین حق نداریم بدون شناخت کسی درباره او قضاوت کنیم.


نباید درباره ی کسی، نظری بدهیم که ممکن است درست نباشد، زیرا نمی دانیم پشت چهره ی هر کسی چه چیزی نهفته است.

به یاد داشته باشیم که تفاوت ظاهری بین انسان ها دلیل بر برتری یکی بر دیگری نیست و ما باید توانایی و استعداد هر ک.س را بشناسیم و آن طور که شایسته است با آن ها رفتار کنیم.

جالب است که برای رساندن این مفاهیم انسانی از فلفل استفاده می کنیم.

ظاهر فلفل بسیار کوچک است اما با خوردن ذره ای از آن غافلگیر می شویم، زیرا تندی آن می تواند باعث سوزش دهان شود و اشک آدمی را سرازیر کند.

اگر کسی از خاصیت و تندی فلفل خبر نداشته باشد آن را دست کم خواهد گرفت اما اگر آن را بشناسیم در استفاده ی از این ادویه محتاط تر خواهیم بود.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا و داستان درباره ضرب المثل فضول رو بردند جهنم گفت هیزمش تره!​

انشای اول ( داستان)

در یک جنگل بزرگ حیوانات زیادی کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند. بین این حیوانات روباه تازه واردی بود که در کار همه سرک می کشید و فضولی می کرد.

مدتی گذشت و حیوانات کم کم از این کار روباه ناراحت شدند چون روباه برای خود شیرینی رازهای هر کدام از آن ها را پیش دیگری می گفت و باعث آرازشان می شد.


یک روز صبر حیوانات تمام شد و آن ها برای شکایت پیش سلطان جنگل که شیر بود رفتند. در آن روز هر کدام از حیوانات اتفاقات و مشکلاتی که روباه برایشان پیش آورده بود را برای شیر تعریف کردند.

شیر به حرف های همه گوش کرد و در پایان گفت: باید کاری کنیم تا روباه پی به اشتباه خود ببرد و رفتار خود را عوض کند. حیوانات در آن روز نقشه ای برای روباه کشیدند.

روز بعد یکی از فیل ها به طرف کلبه ای که در وسط جنگل قرار داشت رفت و کوزه ای را از جلوی در آن خانه برداشت با خود آورد. او در مسیر طوری وانمود می کرد که انگار کار مهمی را انجام می دهد که نمی خواهد دیگران از آن با خبر شوند.

روباه فضول که تمام راه به تعقیب فیل می پرداخت با این رفتار فیل فضولی اش بیش تر گل کرد.

فیل پس از پیمودن مسافتی به درخت بزرگی رسید. او زیر درخت چاله ای کند و بعد کوزه را درون چاله مخفی کرد و بعد روی چاله را با خاک پوشاند و از آن جا دور شد.

حالا روباه فضول مانده بود و کوزه مخفی شده، او کم کم نزدیک چاله شد و آن جا را دوباره کند و کوزه را در آورد، سپس برای این که ببیند درون کوزه چه چیزی وجود دارد دستش را درون کوزه انداخت اما چیزی نبود.. با خود فکر کرد؛ امکان نداره چیزی نباشه چون رفتار فیل خیلی مشکوک بود.


روباه این بار سرش را به داخل کوزه برد تا درون آن را ببینید … و شد آنچه نباشد می شد… سر روباه درون کوزه گیر کرد و او هر چه تلاش کرد نتوانست سرش را از دورن کوزه خارج کند.

روباه در حالی که این طرف و آن طرف می دوید داد می زد و کمک می خواست اما کسی نبود که به او کمک کند و او در جهنم اعمال خویش گیر کرده بود.

برداشت: فضولی رفتار نا پسند است و شخص فضول به بدترین شکل مجازات خواهد شد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشای دوم (داستان طنز)

مسافری بود که از مسیری می گذشت، او راه زیادی را پیموده بود و بسیار خسته بود. درخت گردویی دید که سایه ی خوبی دارد، تصمیم گرفت زیر سایه ی درخت گردو بنشیند و کمی استراحت کند.

در نزدیکی درخت گردو مزرعه ای بود که صاحب مزرعه در آن کدو تنبل کاشته بود و کدوها سبز شده بودند.

مسافر زیر سایه ی درخت نشست و در همین موقع چشمش به کدو تنبل ها افتاد و با خود گفت: خدایا کارهایت چقدر عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوته‌ ای به این کوچکی می‌ رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!


همین که این حرف را زد گردویی از شاخه جدا شد و روی سرش افتاد.

مسافر بلند شد و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا منو ببخش! نباید تو کارت دخالت می کردم…. چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رشد کرده بود الان چه بلایی به سر من اومده بود، و این بود نتیجه ی فضولی مسافر که در کار خداوند دخالت کرده بود.

انسان فضول خودش متوجه رفتارش نیست اما این خصلت برای دیگران بسیار آزار دهنده است. افراد کمی بعد از شناخت این ویژگی در یک فرد حاضر به دوستی با او هستند.

شخص فضول با این رفتار همه ی دوستانش را از خود می راند و در پایان تنها خواهد ماند، حتی ممکن است در راه فضولی بلاهایی هم سر خودش بیاورد.

به یاد داشته باشیم که نباید فضولی کنیم و اگر کسی هم خواست در کار ما فضولی کند به او بفهمانیم که این کار درست نیست.

برداشت: نباید در کاری که به ما مربوط نیست سرک بکشیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشای سوم – مناسب کلاس نهم

“فضول رو بردند جهنم ” هشداری است برای اشخاص فضول، هشداری که به آن ها یاد آور می شود جایگاه شخص فضول جهنم است و فضولی یکی از بدترین ویژگی های یک فرد می تواند باشد.

شخص فضول هیچ زمانی آرام و قرار ندارد زیرا همیشه در فکر این است که از مسئله ای بی خبر مانده است، او با این تفکر هم خود را آزار می دهد و هم رفتارش باعث آزار اطرافیان خواهد شد.

برخی نام دیگری برای فضولی انتخاب می کنند که آن را موجه جلوه بدهند اما آراستن نام این خصلت چیزی از بدی هایش نخواهد کاست. آن ها نام کنجکاوی را انتخاب می کنند اما باید متذکر شد که مرز باریکی بین کنجکاوی و فضول وجود دارد.

شخص کنجکاو در مواردی که نباید هیچ دخالتی نمی کند، به خصوص در امور شخصی دیگران اما فرد فضولی به هر جا سرک می کشد و اصطلاحا خود را نخود هر آشی می کند تا از همه چیز سر درآورد و در آن دخالت کند.

شخص فضول با رفتار ناپسندش باعث بر هم زدن آرامش و روابط افراد با یکدیگر می شود او در هر کاری نظر داده و خود را با تجربه و آگاه می داند. عاقبت فضولی شخص فضول بی ارزش شدنش در چشم همگان است.

فضول به کارهای دیگران بیش از کارهای خودش رسیدگی می کند، به همین علت کارهای او اغلب نیمه تمام است.


با شخص فضول کنار نیایم، با این کار ما هم در گناه او شریک خواهیم شد، در مقابل او رفتاری داشته باشیم که او را متوجه اشتباهش کنیم. البته این افراد به سختی این خصلت را کنار می گذارند و یا حتی قبول خواهند کرد که دارای این ویژگی نا پسند هستند.

برداشت: شخص فضول یک لحظه آسوده نخواهد بود و آرامش خود و دیگران را قربانی این خصلت خواهد کرد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشای اول – داستان کوتاه

روزی خانواده ای در یک شهر کوچک به خوبی و خوشی زندگی می کردند. یک روز مرد به خانه آمد و با خوشحالی به همسرش گفت که یک پیشنهاد کاری خوب در یک شهر دیگر دریافت کرده است و خیلی زود باید به این پیشنهاد جواب بدهد زیرا ممکن است طرف مقابل پشیمان شود.

همسر مرد به او گفت قبل از این که در این مورد عجله کنی حتما به جوانب کار فکر کن و تحقیق کن چون ممکن است این پیشنهاد سرابی بیش نباشد، اما مرد که طاقت صبر و تحقیق نداشت همان روز پاسخ مثبت داد و خیلی سریع آماده ی نقل مکان به شهر دیگر شد.


چند روزی طول نکشید که این خانواده به شهر دیگری که حالا محل کار مرد بود نقل مکان کردند و مرد در محل کار جدید مشغول به کار شد.

روزهای اول او بسیار خوشحال بود و هر روز با خوشحالی از خواب بیدار می شد و سر کار می رفت، اما پس از مدتی هنگامی که مرد به خانه می آمد خیلی بی حوصله و ناراحت بود و با همسرش کم تر حرف می زد و هر چه زن علت این ماجرا را می پرسید جوابی دریافت نمی کرد.

عاقبت یک روز مرد شروع کرد به درد و دل کردن و اظهار پشیمانی، او گفت کار جدید اصلا آن طور که فکر می کرده نبوده و او با عجله تصمیم اشتباهی گرفته است.

مرد عجول هم برای خود و هم برای همسرش شرایط سختی را پیش آورده بود که جبران آن سخت بود. زن افسوس خورد اما افسوس خوردن دیگر فایده ای نداشت زیرا پیدا کردن یک کار دیگر و برگشتن به شهر قبلی برای آن ها سخت بود.

برداشت و مفهوم: عجله کردن در هر کاری باعث پشیمانی خواهد شد زیرا فرد عجول نمی تواند تصمیم درستی بگیرد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشای دوم

فردی که عجول است همواره بازنده است. او چشم خود را بر حقایق می بندد و تنها زود رسیدن به مقصد برایش اهمیت دارد اما نمی داند که در این راه چه چیزی را از دست خواهد داد.


کسی که عجول است زود رسیدن و از دست ندادن زمان را بهانه می کند اما اگر مسیر درستی انتخاب نکرده باشد چیزی که از دست می دهد زمان بیش تر است.

عجله در هر کاری باعث اضطراب و استرس بیش تر می شود و فرد دیگر تمرکزی برای درک صحیح شرایط و تصمیم درست ندارد به همین خاطر است که توصیه می شود دست از عجله برداریم و در هر کاری خوب جوانب را بسنجیم.

فکر، تحقیق، مشورت و در نهایت تصمیم گیری نیازمند زمان و فرصت است که فرد عجول به علت عجله اش از آن چشم می پوشد و عاقبت هم پشیمان می شود.

عجله کاری نا پسند و یکی از ویژگی های شیطان است، شیطانی که هیچ وقت صلاح ما را نخواسته و همواره در پی گمراه کردن ماست. فرد عجول نیز با عجله کردن، شیطان را خوشحال می کند و لبخند پیروزمندانه ای بر چهره ی او می نشاند.

به یاد داشته باشیم که دست یافتن به برخی از خواسته ها نیازمند صبوری و پشتکار می باشد و با عجله نمی توان به آن دست پیدا کرد، پس شایسته است که در هر کاری صبوری کنیم و نا امید نشویم.

پیامبر و ائمه ی اطهار نیز باهار ما را سفارش به صبوری در کارها می کنند و در همین باب رسول اکرم (ص) می فرماید: «انما اهلک الناس العجله ولو ان الناس تثبتوا لم یهلک احد، عجله و شتاب مردم را هلاک کرده و اگر مردم دارای تانی و خویشتن داری بودند، هیچ ک.س به هلاکت نمی رسید. »


برداشت: فرد عجول نمی تواند عاقلانه فکر کند و جوانب کار را بسنجد و این کار باعث پشیانی خواهد شد.
 
بالا پایین