جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,154 بازدید, 630 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا اگر من یک چشمه بودم​

آخر هفته‌ها که می‌شد همگی راهی پیک‌نیک می‌شدیم. پنجشنبه‌ها مامان می‌گفت جمع کنیم بریم چشمه. می‌رفتیم کنار آب می‌نشستیم. ما تاب بازی می‌کردیم، بابا کباب می‌پخت، مامان میوه پوست می‌گرفت و مدام می‌گفت مواظب باشید سمت آب نروید. یک روز پرسیدم «چرا به اینجا می‌گویند چشمه؟» دستم را گرفت برد کنار آب ایستاد و گفت این چشمه است.
بعد از آن روی تخته سنگی می‌نشستم و به آن سطح آرام و پوشیده از آب نگاه می‌کردم و مدام به این فکر می‌کردم که چرا به آن می‌گویند چشمه. گاه سنگی برمی‌داشتم و به سمتش پرتاپ می‌کردم. تلپی صدا می‌داد، جای برخورد سنگ مواج می‌شد و دوباره به آرامشش برمی‌گشت. یک بار که با عمه به چشمه رفته بودیم؛ سنگ بزرگتری برداشتم و پرتاپ کردم. اینبار صدای آب بلندتر شد و چند قطره به اطراف پاشید. عمه گفت نکن دختر دل چشمه می‌شکند و من بعد از آن دیگر سنگی به طرف آب پرتاپ نکردم. بعدها که به مدرسه رفتم معلم علوم یادمان داد محل رسیدن آب سفره‌های زیرزمینی به سطح زمین را می‌گویند چشمه و باز اندیشه دیگری در من جان گرفت که آب‌های زیرزمینی چیست و اصلا چرا باید زیر زمین آبی وجود داشته باشد؟

با همه این‌ها هنوز برای من چشمه همان تصور خام کودکی بود که وقتی روی تخته سنگی می‌نشستم از ذهنم عبور می‌کرد؛ چشمه یعنی چشم‌های خیس زمین که به آسمان خیره شده است. نمی‌دانم چرا؟ شاید در طلب باران است و یا دلش می‌خواهد مانند آسمان در اوج باشد.
اگر من چشمه بودم به جای آنکه تمام مدت به آسمان خیره شوم و چشمانم تر شود، راهم را کج می‌کردم و به سراغ همان آب‌های زیرزمینی می‌رفتم که از آن نشات گرفته بودم. شاید در زیر زمین دنیای جالب‌تری را نسبت به آسمانی کشف می‌کردم که می‌دانستم هیچوقت به آن نمی‌رسم. اگر من چشمه بودم از سنگ‌هایی که به سمتم پرتاپ می‌شد به جای آنکه دلم بشکند پله‌ای می‌ساختم که به آسمان برسم. یا شاید چشم‌هایم را به روی آسمان می‌بستم و به جای انتظار رویایش را می‌دیدم. اگر من چشمه بودم با کودکان دوست و همبازی می‌شدم. به سمتشان آب می‌پاشیدم و گاهی که به سمتم می‌دویدند تنشان را در آغوش می‌کشیدم و از شنیدن صدای خنده‌شان لذت می‌بردم.

گاهی آغوشم را به روی باران باز می‌کردم و پذیرای قطره‌هایی می‌شدم که از آسمان رانده شده‌اند و یا خودخواسته آن را ترک کرده و به سمت زمین آمده‌اند. پناهشان می‌دادم و به درددل‌هایشان گوش می‌دادم. گاهی هم پناه پرندگانی می‌شدم که در راه سری به من می‌زدند و سیرابشان می‌کردم. پرندگان پیک‌های من در آسمانند که از آن بالا من را می‌بینند و به ازای چند قطره آبی که عطششان را بگیرد راز آسمان را برایم فاش می‌کنند.

سال‌ها گذشته است و من گاهی به سراغ چشمه می‌روم. اما چشمه دیگر برایم نه به آن سادگی است که معلم علومم یادمان داد و نه به پیچیدگی رویاهای کودکیم. چشمه چشمه است. کاش می‌شد من هم یک چشمه می‌بودم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

موضوع انشا اگر من یک گنجشک بودم​

هربار که به پارک می‌رفتیم محو تماشای گنجشک‌ها می‌شدم. دوست داشتم با آنها بازی کنم. گاهی گوشه‌ای می‌نشستند و نوک بر زمین می‌زدند و کمی آن طرف‌تر در پی دانه دیگری می‌پریدند و با نزدیک شدنم پر باز می‌کردند و به بالاترین نقطه ممکن پناه می‌بردند. به بالای درختی و یا چراغی و ساختمانی. اوایل فکر می‌کردم نمی‌خواهند با من بازی کنند. اما بیشتر که نگاه کردم دیدم با نزدیک شدن هرکسی به سرعت فرار می‌کنند. نمی‌دانستم چرا؛ مادرم می‌گفت گنجشک‌ها از آدم‌ها می‌ترسند. پس چرا ما از آنها نمی‌ترسیدیم؟
دنیای گنجشک‌ها آنقدر برایم جذاب بود که همیشه فکر می‌کردم یکی از آنها هستم. دست‌هایم را به جای پر باز می‌کردم و دور خانه می‌چرخیدم. خواهر کوچکترم که به من نزدیک می‌شد روی هر چیز بلندی مثل مبل و میز و تخت می‌پریدم و احساس امنیت می‌کردم.
من اگر گنجشک بودم همراه بقیه گنجشک‌ها پرواز می‌کردم و از شهرها دور می‌شدم. از آسمان نگاهی به چشمان کودکانی می‌انداختم که با سرهای بالا و اشتیاق پرواز من را نگاه می‌کنند و به سمت کوه و جنگل می‌رفتم. جایی که از ایستادن روی زمینش نترسم.
یا شاید به دست کودکی که نزدیک من می‌آید و چند دانه تعارفم می‌کند اعتماد می‌کردم. دانه‌ها را می‌گرفتم. روی شانه‌اش می‌نشستم و باهم به خانه و مدرسه می‌رفتیم.
شاید هم لانه‌ای در بالاترین قسمت یک درخت تنومند می‌ساختم که دست هیچ انسانی به من نرسد. در آسمانی آبی چرخ می‌زدم، دانه پیدا می‌کردم و برای جوجه‌هایم که به تازگی تخم‌هایشان را شکسته‌اند می‌بردم.
من اگر گنجشک بودم هرروز صبح بر لبه پنجره‌ای می‌نشستم. چند ضربه به شیشه پنجره می‌زدم. آوازی سر می‌دادم و برآمدن خورشید را نوید می‌دادم. بعد بلند می‌شدم کمی آنطرف‌تر به چهره کسی که پنجره را باز می‌کند نگاه می‌کردم. سری در هوا می‌چرخاند، من را می‌بیند، لبخندی نثارم می‎‌کند و برای سپاسگزاری نان خشکیده‌ای و یا دانه‌ای برایم می‌گذارد.
من اگر گنجشک بودم از آدم‌ها نمی‌ترسیدم. با بچه‌ها بازی می‌کردم. از دستشان فرار نمی‌کردم. دنبالشان پرواز می‌کردم، اجازه می‌دادم آنها هم دنبال من بدوند. برایشان آواز می‌خواندم و به آوازشان گوش می‎دادم.
دنیای گنجشک‌ها خیلی قشنگ است. می‌توانی روی زمین راه بروی، هرجا دلت خواست بخوانی، روی درخت‌ها بنشینی و یا آزادانه در آسمان پرواز کنی. من اما اگر گنجشک بودم؛ ترجیح می‌دادم تنها در آسمان بمانم. از آن بالا به شهرها نگاه کنم، به خانه‌ها و آدم‌ها. از شمال به جنوب بروم و از شرق به غرب. اما روی زمین نیایم. احساس می‌کنم همه چیز از آن بالا خیلی زیباتر است.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

انشا اگر میتوانستم پرواز کنم​

پرواز رؤیای دیرینه بشریت بوده، چیزی که سالها برای آن تلاش شد تا بالاخره دست‌یافتنی گردید. اما همیشه پرواز با یک وسیله انجام می‌شود. تصور کن روزی را که انسانها خود بتوانند پرواز کنند.

اگر میتوانستم پرواز کنم، اوج می‌گرفتم به بلندای آسمان، سوار بر ابرها می‌شدم، می‌تاختم و سفر می‌کردم، به همه شهرهای دوردست، همه نقاط بکر و دست نخورده. کلبه‌ای می‌ساختم در یک جزیره، به دور از همه با خود خلوت می‌کردم.

روزها با صدای گنجشکها از خواب بیدار می‌شدم و با بلبل هم‌سخن می‌گشتم، به دل جنگل‌های انبوه می‌رفتم، هیزم جمع می‌کردم و کلبه رؤیاهایم را گرم می‌کردم. شب‌ها به آسمان بی‌کران خیره می‌شدم و ستاره‌چینی می‌کردم.

پرواز من مرز ندارد، گاهی به دل کوهستان می‌زدم و بر فراز قله‌ها می‌نشستم تا سکوت کوه‌ها آرامش دلم شوند و گاهی بر فراز اقیانوس پهناور می‌رفتم و می‌رفتم تا به انتهای آن برسم و با این آبی بی‌کران سخن بگویم.

همسفر پرندگان مهاجر می‌شدم و با آنها کوچ می‌کردم؛ دوستان جدیدی پیدا می‌کردم از فاخته‌ها و زاغ‌ها. با آن‌ها هم‌صحبت می‌شدم تا بدانم زندگی آنها چگونه است.

همراه با باد سفر می‌کردم لابه‌لای شاخه‌های درختان و برگ‌های آنان را به رقص درمی‌آوردم. تصور کن، صدای چک‌چک باران، خش‌خش برگ‌های پاییزی و هوهوی باد که زیباترین موسیقی طبیعت را می‌نوازند و تو سبک‌بال پرواز می‌کنی با شاخه‌ها دست می‌دهی، احوال ابرها را می‌پرسی و برای پرندگان آرزوی سلامتی می‌کنی و می‌روی تا بی‌نهایت.

اگر می‌توانستم پرواز کنم تمام کودکانی که آرزوی پرواز داشتند را با خود همراه می‌کردم، می‌خندیدیم و می‌رفتیم تا تمام نقاط زیبای آسمان‌ها را تماشا کنیم.
پرواز کردن حس سبکی می‌خواهد تا انقدر بالا بروی که دیگر هیچ‌چیز روی زمین پیدا نباشد. غرق شوی در عمق آسمان و تنها دوستانت، ماه و ستارگان باشند. هرروز بال‌هایت را تمیز کنی و به شوق بازی با پرندگان و سوار شدن بر ابرها از خواب بیدار شوی.

من اگر می‌توانستم پرواز کنم، پرواز کردن را به همه یاد می‌دادم، تا همه از این حس رها شدن از زمین لذت ببرند. به آسمان‌ها برویم به زمین برگردیم بر فراز کوه‌ها برویم از انبوه درختان جنگل عبور کنیم تا به دریا برسیم، جزیره‌ها را پشت سر بگذاریم، از دورترین شهرها دیدن کنیم، به غارها پناه ببریم، برویم و برویم تا به انتهای این سرزمین برسیم، دستی تکان دهیم به آدم‌ها که ما اینجاییم، بالاتر از همه. فریاد بزنیم تا باد صدایمان را بدزدد و به گوش کوه‌ها برساند تا انعکاس صدایمان را بارها و بارها بشنویم.

یعنی می‌شود روزی بتوانم پرواز کنم؟
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

انشا اگر من رئیس جمهور بودم​

همین امروز که تصمیم گرفتم در مورد رئیس جمهور شدن بنویسم ، یکهو مخم هنگ کرد. تعجب کردم. چون قبلا خیلی راحت می توانستم ، حداقل توی خیالاتم رئیس جمهور بشوم . آن هم رئیس جمهوری که از جیک و بوک کشورش خبر دارد. یا فکر کن اصلا علم غیب دارد ومی داند ، هر ک.س در هر شغلی هست ، چطوری زندگی می کند. می داند بیشتر بچه های دانش آموز فعالیت بدنی شان زیاد است ، پس بنابراین به مدیر مدرسه ها دستور می داد از زیر سنگ هم شده تغذیه ای مناسب برای آن ها فراهم کند؛ تا مثل بچه هایی که توی تبلیغات تلویزیونی خوشگل و مامانی هستند، شیر بخورند قوی بشوند؛ قوی مثل شیر بشوند.

البته واضح است که همه ی رئیس جمهورها دل سوز هستند . اما من قبلا فکر می کردم اگر رئیس جمهور بشوم، دلم بیشتر و بیشتر بسوزد. حواسم باشد که مردم من را انتخاب کردند. یا حواسم باشد که رئیس جمهور وقتی رئیس جمهور است که مردم وجود دارند. اصلا رئیس جمهور می شوم که حرف های درست و حسابی آن ها را گوش کنم. بعد به وزیرانی که انتخاب کردم بگویم: حواس تان باشد ما را برای خدمت انتخاب کرده اند، نروید به فکر خودتان باشید و فکر کنید مادر زاد وزیر بوده اید.
راستش را بخواهید گاهی هم که به رئیس جمهور شدن فکر می کردم ، لب و دهانم را کج می کردم ، که یعنی ” بابا ولش کن این افکار را”، رئیس جمهور شدن مسئولیت سنکینی دارد که کوه را آب می کند. حالا تو یک علف بچه نشستی برای خودت خیال بافی می کنی؟. بعد دوباره پشیمان می شدم و با خودم می گفتم : اگر رئیس جمهور بشوم ، فکر می کنم که همه ی مردم مثل خانوادهم برایم عزیز هستند. از کمبود های شان غمگین می شدم و از خوش حالی شان پر در می آوردم وسبک بال به پرواز در می آمدم.

این روزها هم تصمیم نهایی ام را گرفتم که وقتی بزرگ شدم حتما رئیس جمهور بشوم. رئیس جمهوری که قلب مهربانی دارد و به پیشرفت کشور و مردم اش فکر می کند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

اگر من یک مداد بودم​

از وقتی به خاطر می‌آورم با من همراه است. در دوران بچگی سعی می‌کردم لای انگشتانم نگهش دارم و رنگ‌های زیبای آن را روی کاغذ نمایان کنم. بزرگتر که شدم همراه مدرسه من شد. کمک کرد تا خطوط کج و معوجی که در ذهنم بود را روی کاغذ بنشانم و به آنها مفهوم بدهم؛ الف، ب، آب، بابا.

مدام تراشش می‌کردیم تا تیز بماند و ما هم تمیزتر بنویسیم. گاهی هم انتهایش را می‌جویدیم. زمانی که مشق‌هایمان را ننوشته بودیم و یا معلم برای درس پرسیدن صدایمان می‌کرد. در روزها و لحظات پرتنش هم همراه ما بود و دردمان را تسکین می‌داد. هرچه بزرگتر شدیم کم‌کم مداد را با خودکار عوض کردیم. انگار مطمئن بودیم قرار نیست هیچوقت اشتباه کنیم.

من اگر مداد بودم دوست داشتم در دستان یک بچه مدرسه‌ای باشم. بچه کلاس اولی که مدادهایش برایش به معنای بزرگ شدن بود و مواظب بود گم نشوند. من اگر مداد بودم، دوست داشتم مداد سیاهی باشم که انتهایش پاک‌کن دارد. نگهش دارم برای روزهایی که زیادی سیاه نوشتم تا بتوانم خودم پاکشان کنم. دوست داشتم در دستان دانش‌آموزان باشم تا هرچقدر هم که از عمرم گذشت و کوتاه قامت‌تر شدم، تنه کوچکم را به مدادگیر بسپارند و باز هم با من بنویسند و یاد بگیرند چگونه «الف» را به آب و «ب» را به بابا تبدیل کنند.
دوست دارم اولین مداد مدرسه یک کودک باشم تا اگر روزی خودکار در دست گرفت، یاد من را زنده کند و در صندوقچه خاطراتش کنار عکس‌های جشن الفبا برای من جایی باز کند. یا شاید می‌توانستم همراه جوانی باشم که سرنوشتش را به من و پاسخنامه کنکورش می‌سپارد. بیضی‌های کوچک سفید را سیاه کنم و مواظب باشم از خط بیرون نزنم.

می‌توانم در دستان دخترکی باشم که قلب سیاه من را به تصویری بدل کند و قاب بگیرد برای دیوار اتاقش؛ که اگر روزی من هم تمام شدم، ردی از قلبم در سفیدی دیوار باقی بماند. دوست داشتم من بنویسم و مداد گلی نقطه پایان بگذارد. من بنویسم و دور غلطهایم با خودکار قرمز دایره بکشند. بنویسم و سرمشق‌های خانم معلم را دنبال کنم. من اگر مداد بودم، دوست داشتم چیزی بنویسم یا تصویری بسازم که تا همیشه بماند؛ حتی تا بعد از روزی که من تمام شدم و یا تو خودکار به دست گرفتی.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12

انشا درباره کره زمین (مقاله و دانستنی ها در مورد کره زمین برای پایه های مختلف تحصیلی)​

 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
مقدمه

زندگی بسیار آرام و عالی در کره زمین جریان داشت و زندگی عادی انسان ها ادامه داشت و هیچ ک.س توجهی به وضعیت کره زمین نمی کرد و همه یادشان رفته بود که کجا زندگی می کنند، بیشتر افرا به آن صدمه می زدند و متوجه نبودند که ممکن است طبیعت زندگی را برای آنها سخت کند.

بدنه

یکی از روزها ، زمین به کوه های استوار خود فرمان داد که بیشتر از این تحمل این وضعیت را ندارد و به کوه برتر خود دستور طغیان را صادر کرد.

۵ فرمانده طبیعت ( کوه ، باد، آتش ، باران، خاک) آن را لازم الاجرا تشخیص دادند. جنگ با کوه های بلند دنیا شروع شد و با غرشی ناگهانی و هماهنگ صدای خود را در کره زمین بلند کرد، طوری که گوش ها از شنیدن شان کر می شد و چشم ها طاقت فشار صوتی را نداشتند ، بعد از چندین ساعت خاموش شدند ، ولی اینبار از درون کوه ها گوله های آتشین را سمت شهرها و اطراف پرتاب کردند و با این کار زمین اعلام جنگ کرد و بشر را مقصر اصلی این طغیان معرفی کرد.

همه ترسیده بودند و بشر به مخفیگاه هایی که نفوذ ناپذیر بودند پناه برده بودند ، شهرها را مواد مذاب گرفته بود ، آذوقه روبه اتمام بود و مردم اکثر شهرها در قرنطینه بودند ، بعد از چندین روز کره زمین فرمان عقب نشینی را صادر کرد و بوسیله باد افراد شهرها را از اینکه زمین را از یاد برده بودند و فقط آلودگی را برای زمین به ارمغان آورده بودند یادآورد شد.

کره زمین بعد از پشیمانی ساکنان زمین به باران دستور داد که آتش مواد مذاب شهرها را خاموش کند و به خاک دستور داد که مواد مذاب را در خود حل کند و به تَلی از خاک تبدیل کند .

نتیجه گیری

ما باید قدر کره زمین را بدانیم و نسبت به حفظ آن کوشا باشیم وگرنه طبیعت راه کار مواجه با طغیان انسان را می داند ، مثل همین ویروس کرونا که آلودگی زمین را کاهش داده و فعالیت انسان ها را محدود کرده.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
مقدمه

موضوع بسیار مهم و واضحی را گاه ما و بسیاری از انسان های دیگر در سرتاسر جهان، از اسیا، اروپا گرفته تا افریقا و امریکا فراموش می کنیم که تنها یک زمین داریم و این قطعا حائز اهمیت است که زمین آخرین زیستگاه انسان ها است و اگر آن را حفظ نکنیم دچار مشکلات بسیار سخت و عظیمی می شویم.

نمی توانیم زندگی مان را ادامه دهیم و اگر اکسیژن و منابع کره خاکی به پایان برسد اتفاقات بدی رخ خواهد داد که هیچ راه نجاتی نیز وجود ندارد. می دانیم که بخش عظیم و قابل توجهی از کره زمین آب است.

تنه انشاء

در صورتی که بافت های گیاهی و پوشش طبیعی روی زمین از بین برود، اتفاقات بدتری در انتظار ما خواهد بود، شهرک سازی ها در حاشیه روستا ها و کوهپایه ها و ساحل دریا باعث می شود که پوشش های گیاهی که جلوی سیل و سونامی را می گیرند از بین بروند و به هیچ عنوان خبر خوشی نخواهد بود.

باعث می شود که بخش مهمی از کره زمین در ادامه آب شدن یخ های قطبی به زیر آب برود و این یعنی مرگ دسته جمعی بسیاری از موجودات زنده و صد البته انسان ها. اتفاقی که امسال در کشور خودمان به بدترین شکل ممکن رخ داد و باعث مرگ تعداد زیادی از هموطنان ما شد.

بخش مهم دیگر نیز به پایان رسیدن بسیاری از منابع تجدید ناپذیر مانند نفت است، نفتی که باعث شده پیشرفت های بزرگی در ذهن انسان ها جرقه زده و برای پیشگیری از بسیاری از خطرات احتمالی باید این منبع بسیار گرانبها را همواره حفظ کرده و یا جایگزین خوبی برای آن یافت که البته تاکنون این اتفاق رخ نداده است.

نتیجه گیری

کره زمین تنها یک بار به وجود آمده است و قطعا اگر به درستی از منابع آن استفاده نشود به یک باره هم از بین می رود و این به هیچ عنوان نمی تواند به نفع انسان ها باشد، چون هنوز هیچ جایگزینی برای زمین پیدا نکرده اند، روز به روز نیز آلوده تر از قبل می شود و بخش های مهمی از چرخه طبیعت نیز به دست نابودی سپرده شده اند.
این نابودی یعنی کم کم انسان ها نیز از چرخه طبیعی کره زمین خارج شده و به دست فراموشی سپرده می شوند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
انسان ها همواره به جستجوی سیاره ای شبیه به زمین و حیات در کهکشان ها و منظومه های دیگر بوده و هست اما تا به حال موفق نشده هیچ جایی مانند زمین پیدا کند.

زمین پر از نشانه های حیات است و هر چیزی که برای زندگی گیاهان، حیوانات و انسان ها لازم است در این سیاره ی آبی زیبا وجود دارد.

ما فقط یک زمین داریم، سیاره ای که سخاوتمندانه زندگی را به ما هدیه کرده است، این سیاره نور کافی و مناسب، آب و گیاه دارد و موجودات ساکن در آن می توانند از نعمت های بی شماری که در اختیارشان است استفاده کنند و به زندگی خویش ادامه دهند.

اگر تنهت کمی خورشید نزدیک تر بود سیاره ی آبی ما سوزان، خشک و بی آب و علف و غیر قابل سکونت می شد، اگر کمی دور تر بود سیاره ی ما یخ می زد و چیزی شبیه مریخ می شد و در آن صورت ما نمی توانستیم به حیات خویش ادامه دهیم.

اگر ماه که قمر زمین است و به دور زمین می چرخد وجود نداشت حیات در این سیاره ممکن نمی شد و اگر آب وجود نداشت همه ی ما از بین می رفتیم پس همه ی چیزهایی که در زمین و اطراف آن وجود دارند جزئی از یک چرخه ی بزرگ است تا وجود زندگی در زمین را ممکن کنند.

ما فقط یک زمین داریم که باید به خوبی از آن مراقبت کنیم زیرا در صورت آسیب دیدن هر یک از اعضای این سیاره این خود ما هستیم که آسیب می بینیم و در نهایت از بین می رویم.

اگر ما انسان ها اهمیتی به مراقبت از زمین ندهیم بدون شک در آینده ای نه چندان دور مجبور هستیم با عواقب وحشتناک این کار روبرو شویم همان طور که در این روز ها بیش تر از همیشه می توانیم نتیجه ی آسیب هایی که به طبیعت زمین زده ایم را ببنیم.

ما امروزه شاهد آب شدن یخ های قطبی هستیم که باعث بالا آمدن آب های دریاها شده و در نتیجه جزایر و شهر هایی که در نزدیکی دریا و آب های آزاد وجود دارند به مرور در حال رفتن به زیر آب هستند، آلودگی آب اقیانوس ها که نتیجه ی اعمال ماست باعث مرگ بسیاری از گونه های آبزی شده و آلودگی هوا که باز هم نتیجه ی فعالیت های انسانی است منجر به سوراخ شدن لایه ی ازون شده است.

همچنین تغییرات آب و هوایی باعث جابجایی فصل ها و در نتیجه آسیب دیدن موجودات ساکن در زمین و حتی خود انسان ها شده است.

زمانی که همه ی این تغییرات را مشاهده می کنیم در می یابیم که رفتار ما انسان ها در طول صد یا دویست سال گذشته آسیب های زیادی به زمین زیبا زده است و در صورتی که این رفتار تغییر نکند باعث از بین رفتن این سیاره، انسان ها و تمام موجودات ساکن در آن خواهد شد.

پس ما فقط یک زمین داریم و بایستی با تغییر رفتار خود و مراقبت بیش تر، آن را حفظ کرده و به دست آیندگان برسانیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,571
6,493
مدال‌ها
12
زمین کره‌ خاکی که روی آن زندگی می‌کنیم. بنا به باورهای دینی از خاک آن آفریده شده‌ایم و روزی دوباره به خاک آن باز می‌گردیم. این کره خاکی یکی از نه سیاره منظومه شمسی است که مانند سایر سیارات در مداری به دور خورشید می‌گردد. زمین سیاره‌ای منحصر بفرد در منظومه شمسی است که در آن آب و اکسیژن و نیتروژن که برای حیات ضروری‌اند، وجود دارد.

تاریخچه کره خاکی زمین
زمین در بدو پیدایش بصورت کره‌ای از مواد داغ و نیمه مذاب بود. بتدریج عناصر سنگینتر ته‌نشین شده و هسته فلزی را بوجود آوردند و در عین حال عناصر سبکتر به سطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند. پس از گذشت چند میلیارد سال ، زمین سرد شد، سطح زمین جامد گشت ، جو زمین شکل گرفت و اقیانوس بوجود آمدند. تکامل زمین هنوز هم ادامه دارد: پوسته زمین توسط فورانهای آتشفشانی در کف اقیانوسها نوسازی شده ، دائما بر اثر زمین لرزه‌ها و حرکتهای قاره‌ای در حال تغییر و تحول است. تناسب گازهای مختلف در جو زمین نیز بر اثر دخالتهای انسان به آرامی در حال تغییر است.

حرکت زمین به شکل یک پوسته سنگی متشکل از ۱۲ صفحه مجزاست. هر یک از قاره‌ها روی یک یا چند صفحه قرار گرفته‌اند. این صفحات با سرعتی شبیه به سرعت رشد ناخنهای انسان در حال حرکت هستند. صفحه‌های جامد ، روی سنگهای نیمه مذاب به حالت شناور هستند که خود این سنگهای نیمه مذاب توسط جریانهای داغی که از هسته فلزی زمین فوران می‌کنند، تکان خورده و باعث حرکت صفحه‌ها در سطح زمین می‌شوند.

دانستنیهای جالب درباره كره زمين
– كره زمين با سرعت ۵/۱۸ مايل در ثانيه به دور خورشيد در حال حركت است. همانند تمامي اجسام ديگري كه در مدارهاي هيأت، حركت و راهشان از قوه ميل به مركز پيروي مي‌كنند درست همانند پوست حلزون بسيار بزرگي كه روي يك نخ نامريي قرار داشته باشد.همان طور كه كره دور مي‌شود نيروي ميل به مركز به وسيله كشش نيروي جاذبه زمين بين خورشيد و كره زمين ايجاد مي‌شود. اگر كره زمين از دور زدن باز بايستد روي خورشيد سقوط خواهد كرد. ‏
خوشبختانه در فضا بخار آن قدر وجود ندارد كه گردش زمين را آهسته كند و فقط از اندازه مدار زمين به طور بسيار ملايمي كاسته مي‌شود.‏

– زمين يگانه كره‌اي است كه روي آن اقيانوس وجود دارد و داراي هوايي به نسبت چهار پنجم ازت و يك پنجم اكسيژن است. همچنين زمين شامل هسته مركزي مذابي است به قطر ۳ هزار مايل و به طور قطع حرارت مركز آن چندين هزار درجه سانتي گراد است.به احتمال زياد قسمت بزرگي از اين حرارت از راديواكتيو معادن داخل زمين حاصل مي‌شود.‏

– يك نكته جالب در مورد زمين اين است كسي كه روي خط استوا زندگي مي‌كند در واقع از كسي كه در هر يك از قطب‌هاي زمين است تندتر حركت مي‌كند. حركت زمين در خط استوا تندتر از دو قطب است.‏
اندازه گيري‌هايي كه روي حركت و جنبش ستاره‌هاي كوچك مصنوعي كه به وسيله راكت به فضا پرتاب شده‌اند نشان مي‌دهند كه نه فقط زمين در دو قطب كمي پهن‌تر است بلكه كمي هم به شكل گلابي است.

– زمين در فضا به شكل مارپيچ در حال حركت است به علاوه اين كه كره زمين از مغرب به مشرق روي محور خودش هر بيست و چهار ساعت يك بار مي‌چرخد.‏‎ ‎اندازه گيري‌هاي جديد صورت گرفته نشان مي‌دهند كه محور شمالي جنوبي كره زمين جنبش نسبتاً مختصر و نامنظمي دارد. همچنين ساعت‌هاي بسيار دقيق نشان مي‌دهند كه طول روزها به طور بسيار ملايمي تغيير مي‌كند.
البته به عقيده بسياري از صاحب نظران اين طولاني شدن ملايم روزها به دليل زياد شدن جزر و مدهاي انرژي محرك گردش زمين است. البته اساس جزر و مدهاي دريا به واسطه كشش نيروي جاذبه ماه است.‏خوشبختي بشري كه روي زمين زندگي مي‌كند در اين است كه زمين تندتر نمي‌چرخد وگرنه وقتي كه نيروي گريز از مركز از نيروي جاذبه بيشتر مي‌شد زمين و تمامي متعلقاتش در فضا پخش مي‌شدند. ‏

– قشر زمين يا ورقه رويي آن حدود ۲۵ مايل ضخامت دارد. فاصله بين قله اورست تا «مارياناز ترانش» گودترين نقطه اقيانوس آرام، حدود ۱۲ مايل است و نيز تقريباً ۷۸ درصد سطح زمين از آب پوشيده شده است.‏
 
بالا پایین