- Aug
- 79
- 39
- مدالها
- 1
چشمام رو باز کردم و اولین تصویری که دیدم، خودش بود.
همگی با تعجب نگاهم میکردن که رکسانا سمتم اومد و بغلم کرد.
پولاد آروم و عصبی گفت:
- ببریدشون.
بازوم کشیده شد و از اونجا به همراه رکسانا دور شدیم. روی صورتم قطره اشکی که ریخته بود، خشک شده بود. عصبی بودم برای این که نمیخواستم الان اون ماجرا رو بدونن. من کاری کرده بودم که بیشتر شک کنن، ولی اینجا یک چیز خوب بود. اونم علاقهی الوند بود.
لبخند کجی زدم که به خودم اومدم و با داد گفتم:
- کجا مارو میبرید؟ ولم کن.
داخل انباری بزرگ که شبیه زندان با میلههای داغون بود رفتیم.
در بسته شد که رکسانا گفت:
- خیلی خوب ثابت کردیها.
لبخند نمکی زدم و گفتم:
- اره بد نبود.
ترسیده گفت:
- ولی حالا بدبخت شدیم.
روی زمین نشستم که اخم کرده گفتم:
- نخیر همه چی درست میشه ولی...
سرش رو برگردوند و گفت:
- ولی چی؟
پوفی کشیدم و گفتم:
- ولی پولاد یه بلایی سرم میاره.
ترسیده هینی کشید و گفت:
- منظورت چیه؟!
دستم رو زیر چونهام زدم و گفتم:
- نارنجک میده.
با تعجب نگاه کرد که به در زل زدم و گفتم:
- اومد.
به یک باره در با شدت باز شد که پولاد داخل اومد.
رکسانا نگران نگاهم کرد که ابروهام رو بالا انداختم و با لحن آرومی گفتم:
- دیدی گفتم.
همگی با تعجب نگاهم میکردن که رکسانا سمتم اومد و بغلم کرد.
پولاد آروم و عصبی گفت:
- ببریدشون.
بازوم کشیده شد و از اونجا به همراه رکسانا دور شدیم. روی صورتم قطره اشکی که ریخته بود، خشک شده بود. عصبی بودم برای این که نمیخواستم الان اون ماجرا رو بدونن. من کاری کرده بودم که بیشتر شک کنن، ولی اینجا یک چیز خوب بود. اونم علاقهی الوند بود.
لبخند کجی زدم که به خودم اومدم و با داد گفتم:
- کجا مارو میبرید؟ ولم کن.
داخل انباری بزرگ که شبیه زندان با میلههای داغون بود رفتیم.
در بسته شد که رکسانا گفت:
- خیلی خوب ثابت کردیها.
لبخند نمکی زدم و گفتم:
- اره بد نبود.
ترسیده گفت:
- ولی حالا بدبخت شدیم.
روی زمین نشستم که اخم کرده گفتم:
- نخیر همه چی درست میشه ولی...
سرش رو برگردوند و گفت:
- ولی چی؟
پوفی کشیدم و گفتم:
- ولی پولاد یه بلایی سرم میاره.
ترسیده هینی کشید و گفت:
- منظورت چیه؟!
دستم رو زیر چونهام زدم و گفتم:
- نارنجک میده.
با تعجب نگاه کرد که به در زل زدم و گفتم:
- اومد.
به یک باره در با شدت باز شد که پولاد داخل اومد.
رکسانا نگران نگاهم کرد که ابروهام رو بالا انداختم و با لحن آرومی گفتم:
- دیدی گفتم.