- Sep
- 204
- 901
- مدالها
- 1
نگاهم خورد به کمد
- اکرم برو تو کمد قائم شو. زوددد باش
اکرم کاری که گفتم و کرد.
در و با کلید قفل کردم.
ضربه ای به در خورد
حالا خودم چیکار کنم. سیاوش منو این موقع شب اینجوری ببینه نمیگه اینجا چه غلطی میکردی.
سیاوش که انگار نگران شده بود سعی داشت در و بشکنه
یدفعه نگاهم افتاد به رایان که با بالا تنه برهنه روی تخت افتاده
خودم رسوندم به رایان پیراهنش تنش کردم داشتم دکمه هاشو میبستم.
که با ضربه ی شدیدی که سیاوش به در وارد کرد هم در باز شد و هم رایان بیدار.....
رایان گیج زل زده بود بهم
سیاوشم بهمون نزدیک شد
- اینجا چه خبره؟ خزان داری چیکار میکنی؟
یه نگاه به وضعیت خودم کردم. حالا چی بگم بهشون؟
- مـ.. ن... ممم. نن
- رایان خوبی؟
هنوز اثر بیهوشی تو سرش بود چون گیج و منگ بود.
رایان گفت:
- این اینجا چیکار میکنه؟
سیاوش مضطرب پرسید
- تو چت شده بود رایان؟
- نمی دونم. یدفعه خوابم برد.
اکرم احمق اخه من چیکار کنم الان.
همینطور سر به زیر نشسته بودم.
رایان یکم آب خورد و حالش جا امده بود.
لگدی بهم زد و گفت:
- تو تو اتاق من چه غلطی میکنی؟
سیاوشم گفت:
- چی دادی به رایان خورد؟
خدایااا خودت بهم رحم کن.
- اکرم برو تو کمد قائم شو. زوددد باش
اکرم کاری که گفتم و کرد.
در و با کلید قفل کردم.
ضربه ای به در خورد
حالا خودم چیکار کنم. سیاوش منو این موقع شب اینجوری ببینه نمیگه اینجا چه غلطی میکردی.
سیاوش که انگار نگران شده بود سعی داشت در و بشکنه
یدفعه نگاهم افتاد به رایان که با بالا تنه برهنه روی تخت افتاده
خودم رسوندم به رایان پیراهنش تنش کردم داشتم دکمه هاشو میبستم.
که با ضربه ی شدیدی که سیاوش به در وارد کرد هم در باز شد و هم رایان بیدار.....
رایان گیج زل زده بود بهم
سیاوشم بهمون نزدیک شد
- اینجا چه خبره؟ خزان داری چیکار میکنی؟
یه نگاه به وضعیت خودم کردم. حالا چی بگم بهشون؟
- مـ.. ن... ممم. نن
- رایان خوبی؟
هنوز اثر بیهوشی تو سرش بود چون گیج و منگ بود.
رایان گفت:
- این اینجا چیکار میکنه؟
سیاوش مضطرب پرسید
- تو چت شده بود رایان؟
- نمی دونم. یدفعه خوابم برد.
اکرم احمق اخه من چیکار کنم الان.
همینطور سر به زیر نشسته بودم.
رایان یکم آب خورد و حالش جا امده بود.
لگدی بهم زد و گفت:
- تو تو اتاق من چه غلطی میکنی؟
سیاوشم گفت:
- چی دادی به رایان خورد؟
خدایااا خودت بهم رحم کن.