- Dec
- 727
- 2,102
- مدالها
- 2
دستیم رو عقب گذاشتم.
-کمربندترو ببند
بدون هیچ حرفه اضافهای گفتَشرو عملی کردم که ماشینرو به پرواز دراورد...
نیم ساعتی از مسیر رو رفته بودیم و با این سرعتی که این میره راه چهار ساعته رو اگه به ترافیک نخوریم تو دو ساعت میره... .
هیچ حرفی بین منو آراد ردوبدل نشده بود و سکوت ماشین رو فقط اهنگ امریکایی که از ضبط پخش میشد میشکست، با ژست و مدل خاصی رانندگی میکرد، چون قدش بلند بود کج به سمت درب راننده نشسته بود. با دست راست فرمون میداد و دست چپش رو لبهی پنجره گذاشته بود و تکیهگاه سرش کرده بود.
لباس کرم رنگی با یه پالتوی قهوهای بلند و شلوار مشکی تنش بود. خدایی زیادی جذاب شده بود با این پالتو و همونطور که قبلا گفتم لبتر کنه هزارتا دختر براش صف میکشن که البته طبق گفتهی متینش کم هم نیستن عاشق پیشههاش و این کاره من رو سختتر میکنه اما خوب منم ادم جا زدن نبودم تا به هدفم نرسم پا پس نمیکشم
- تموم شد؟
با صداش به خودم امدم، صاف نشستمو گفتم:
- چی؟
- نگاه کردنت
آخ تموم این مدت داشتم نگاش میکردم اما؛ اون که حواسش پی رانندگیش بود و حتی زیر چشمی هم من رو ندید.
باید بیشترحواسم رو جمع کنم آراد حواسش به همهجا هست.
خودم رو زدم به کوچهی علیچپ:
- به چی؟
نگاه عاقل اندرسفیهی بهم انداخت و گفت:
- موجود زندهای به جز من توی ماشینه؟
- چی میگین؟! من به شما نگاه نمیکردم
سرم رو به سمت پنجره چرخوندم و مشغول بازی با انگشتهای بلندم شدم که پوزخنده صداداری زد و گفت:
- زیادی جذابم نه؟
نه مثل اینکه ذهن هم میخونه
مثل خودش پوزخندی زدم و گفتم:
- برمنکرش لعنت
چشمهاش چارتا شد و سرش رو سمتم چرخوند انتظار چنین حرفی رو نداشت فکر میکرد الان از خجالت اب میشم و سرخ و سفید میشم.بالاخره باید یه جا حرفهای سارا رو به کار بگیرم یا نه؟ نباید منتظر موقعیت بشم که ایا پیش بیاد یا نه من خودم باید موقعیت پیش بیارم.با تعجبی که به زور میتونستی از چهرش بفهمی گفت:
- متلک بهم میندازی؟
- وا نه، شما از خودتون تعریف کردین منم تایید کردم
خندید و گفت:
- همهچیز و به ضرر من تموم کردی که
- مگه چیزی شده بود؟
چقدر حال میداد بعضی موقعها دنده پهن بودن و خودت رو بزنی به اون راه و همه چیز رو هاشا کنی
- روت رو برم دختر، اون موقع تاحالا داری زاغسیاه من رو چوب میزنی بعد میگی چی شده؟ تازه منرو به خودشیفته هم متهم کردی که
-کمربندترو ببند
بدون هیچ حرفه اضافهای گفتَشرو عملی کردم که ماشینرو به پرواز دراورد...
نیم ساعتی از مسیر رو رفته بودیم و با این سرعتی که این میره راه چهار ساعته رو اگه به ترافیک نخوریم تو دو ساعت میره... .
هیچ حرفی بین منو آراد ردوبدل نشده بود و سکوت ماشین رو فقط اهنگ امریکایی که از ضبط پخش میشد میشکست، با ژست و مدل خاصی رانندگی میکرد، چون قدش بلند بود کج به سمت درب راننده نشسته بود. با دست راست فرمون میداد و دست چپش رو لبهی پنجره گذاشته بود و تکیهگاه سرش کرده بود.
لباس کرم رنگی با یه پالتوی قهوهای بلند و شلوار مشکی تنش بود. خدایی زیادی جذاب شده بود با این پالتو و همونطور که قبلا گفتم لبتر کنه هزارتا دختر براش صف میکشن که البته طبق گفتهی متینش کم هم نیستن عاشق پیشههاش و این کاره من رو سختتر میکنه اما خوب منم ادم جا زدن نبودم تا به هدفم نرسم پا پس نمیکشم
- تموم شد؟
با صداش به خودم امدم، صاف نشستمو گفتم:
- چی؟
- نگاه کردنت
آخ تموم این مدت داشتم نگاش میکردم اما؛ اون که حواسش پی رانندگیش بود و حتی زیر چشمی هم من رو ندید.
باید بیشترحواسم رو جمع کنم آراد حواسش به همهجا هست.
خودم رو زدم به کوچهی علیچپ:
- به چی؟
نگاه عاقل اندرسفیهی بهم انداخت و گفت:
- موجود زندهای به جز من توی ماشینه؟
- چی میگین؟! من به شما نگاه نمیکردم
سرم رو به سمت پنجره چرخوندم و مشغول بازی با انگشتهای بلندم شدم که پوزخنده صداداری زد و گفت:
- زیادی جذابم نه؟
نه مثل اینکه ذهن هم میخونه
مثل خودش پوزخندی زدم و گفتم:
- برمنکرش لعنت
چشمهاش چارتا شد و سرش رو سمتم چرخوند انتظار چنین حرفی رو نداشت فکر میکرد الان از خجالت اب میشم و سرخ و سفید میشم.بالاخره باید یه جا حرفهای سارا رو به کار بگیرم یا نه؟ نباید منتظر موقعیت بشم که ایا پیش بیاد یا نه من خودم باید موقعیت پیش بیارم.با تعجبی که به زور میتونستی از چهرش بفهمی گفت:
- متلک بهم میندازی؟
- وا نه، شما از خودتون تعریف کردین منم تایید کردم
خندید و گفت:
- همهچیز و به ضرر من تموم کردی که
- مگه چیزی شده بود؟
چقدر حال میداد بعضی موقعها دنده پهن بودن و خودت رو بزنی به اون راه و همه چیز رو هاشا کنی
- روت رو برم دختر، اون موقع تاحالا داری زاغسیاه من رو چوب میزنی بعد میگی چی شده؟ تازه منرو به خودشیفته هم متهم کردی که
آخرین ویرایش توسط مدیر: