- Jul
- 660
- 13,412
- مدالها
- 2
پارت۱۱۸
جادوگران انجمن آکاریستا، تنها جادوگرانی بودند که قدرت پیشگویی بالایی در ماوراء داشتند و از روی هالهی هر ستارهای از توانایی پیشبینیهایی بر طالع آن برخوردار بودند.
هر ستارهای برای کامل شدن و متولد شدن پنج سال زمین زمان میبرد و این در حالی بود که جادوگران آکاریستا قبل شکلگیری کامل ستارهی طالع، قدرت و توان پیشگویی و دیدن تقدیر آن ستاره را داشتند.
پیراما بعد از رصد ستارهی نوظهوری از قدرت طبیعت که به عنوان کُشندهی تاریکی در حال شکلگیری بود بادقت به دنبال تولد طالع دیگری گشت که روز تکاملش با روز و ساعت ستارهی کُشنده یکی باشد!
ستارهی همزادی را یافت که در همان روز و ساعت با چند ثانیه اختلاف زمان در حال شکلگیری بود و با قدرت پیشگویی که از تقدیر ستارهها داشت، او را کامل رصد نمود و متوجه چیز عجیبی در ستارهی همزاد شد!
پیراما باز به صورت پنهانی نزد کاتار در اتاق رصد او رفت و اینبار لوسیفر و نریوس هم در کنار آن دو در اتاقی که حصار نمودند حضور پیدا کردند تا حرفهایشان به بیرون درز پیدا نکند.
پیراما که در مقابل قدرت تاریکی دِیمن خودش را ناتوانتر میدید، بسیار تشنهی گرفتن قدرت برتری بود که بتواند چون دِیمن، قدرت جادو را در کنار قدرت برتری داشته باشد. وعده وعید لوسیفر برای دادن قدرتهای جهنمی، او را وسوسه به همکاری با آنها نموده بود!
پیراما تصاویری از رصد دو ستارهی همزاد و کُشنده را در میان نوری که با جادو از بین دستانش ظاهر نمود همراه با توضیحاتی به هر سه نشان داد:
- این دو ستاره لحظهی تولدشون توی یک روز و زمان بوده و تکاملشون هم با چند ثانیه اختلاف از همدیگهست. بهراحتی میشه این دو تقدیر و طالع رو با طلسمی که بر روی ستارهی همزاد میبندیم، یکی کنیم. اینجور که من قوانین رو فهمیدم، دِیمن تا قبل بلوغ این ستاره، حق تعرض بهش رو نداره. ما جادوگران آکاریستا این رو قانون کردیم که دِیمن بهخاطر برتریِ قدرتی که داره، نتونه مستقیم به کُشندهش حمله کنه! باید طبق بازی شطرنجگونهای پیش بره و با حرکتی غیر مستقیم اون میتونه کُشندهش رو به نابوددی بکشه! با این قوانین کاملاً دست و بالش برای سریع کشتن این طالع بسته میشه. هر چند دیگه خودتون با مکر و کید اون تاریکی، بهتر آشنا هستین.
لوسیفر و نریوس بسیار خوشحال شدند و لوسیفر دست و دلبازی بیشتری نشان داد.
- جادوگر پیراما ما این لطف تو رو جبران میکنیم، من هر میزان جسمت توانایی داشته باشه از قدرتهای جهنمی به تو خواهم بخشید.
نریوس هم همراه با بذل و بخشش لوسیفر ادامه داد.
- من هم هر میزان قدرت از طبیعت بخوای در اختیارت قرار میدم، فقط طبق گفته خودت با قوانین وضع شده، این ستاره رو تا بلوغش حفظ کن. من مطمئنم دِیمن اینقدر حیلهگر هست که اگه بدونه کُشندهش کیه و کجاست تا قبل بلوغ اون رو نابود میکنه.
پیراما با خم نمودن سر از امتیاز دهی آن دو تشکر نمود.
- نگران نباشین. با پیدا شدن این ستارهی همزاد به راحتی میشه ستارهی کُشنده رو پنهون نگه داشت.
پیراما روی بر کاتار لحنش رنگ تردید گرفت.
- فقط چند نکته در طالع این ستارهی همزاد دیدم!
کاتار کنجکاو از تردید پیراما، نگرانی در نگاهش نشست.
- یعنی تقدیرش رو هم پیشبینی کردی؟
پیراما سر تکان داد.
- بله، میدونین پیشگوییهای ما از دقیقترین پیشبینیهاست.
کاتار نگرانتر به چشمان مرموز پیراما خیره ماند.
- خُب، نکته نگران کنندهای هست؟
پیراما مکث پُراسترسی به اطرافیان داد و سرانجام بر پاشنه کمی جابهجا شد.
- چون این دو ستاره با هم قراره یکی بشن، تقدیر هر دو تقریباً یکی میشه! پس اگه ما تقدیر ستارهی همزاد رو تغییر بدیم، تقدیر ستارهی کُشنده هم تغییر میکنه و این باز تقلب محسوب میشه!
کاتار با تفکر به تردید پیراما دستی بر چانهاش کشید.
- خُب، چرا باید تقدیر همزاد تغییر کنه؟
پیراما نفس بلندی کشید و شانههایش را بالا داد.
- چون اون دختر در تقدیرش قبل بلوغش به عقد همخونش در میاد!
لوسیفر متحیر پرسید:
- عقد؟ چرا کلمهی زمینی به کار میبری؟
پیراما با تأسف لبخند تلخی زد.
- چون ستارهی همزاد یه دختر زمینیه!
لوسیفر از شنیدن دختری زمینی، خشمی سوزان وجودش را در برگرفت!
- نه، نه این نشدنیه! یه انسان حقیر کُشندهی تاریکی بشه؟ اون هم با قدرت طبیعت! این محاله!
پیراما با ناچاری دستهایش را از هم باز کرد.
- تنها همین یه طالع در روز و ساعت ستارهی کُشنده شکل میگیره.
لوسیفر با جدیت تأکید نمود.
- هر چی، گفتم این نشدنیه!
نریوس متفکر سعی کرد آرامش را به جمع برگرداند.
- لوسیفر آروم باش. بزار ببینیم چاره چیه؟
پیراما روی بر لوسیفر سر خم نمود.
- من هر فرمانی شما بدین انجام میدم. اما شرایط اون ستارهی همزاد همینِ که عرض کردم.
لوسیفر که کلاً بههم ریخت به کاتار با خشم توپید.
- این بود کمک کردنت؟ جادوگر برترت اصلاً میفهمه چی میگه؟ ما قدرت طبیعت به این عظمت، تنها امیدمون برای کشتن دِیمن رو بزاریم توی یه جسم ضعیف زمینی؟ واقعاً مسخرهست! یه انسان هر چقدر هم قوی باشه، چند ثانیه فکر میکنین مقابل دِیمن دووم میاره؟
کاتار با متانت چشمانش را همراه با خم نمودن سرش، لحظهای بست.
- آروم باشین جناب لوسیفر. این رو در نظر بگیرین ستارهی همزاد برای هر طالعی کم پیش میاد. حق انتخاب زیادی نداریم. بعد هم مگه نمیخواستین فقط اون طالع تا بلوغش پنهون بمونه. پس چه فرق داره تو چه جسمی چه انسان چه ماورائی نهان باشه؟ بعد بلوغش قدرت رو از جسم زمین جدا کنین در هر جسمی میخواین که آمادگی جنگیدن با تاریکی رو داره، انتقال بدین.
نریوس دستش را بر شانهی لوسیفر گذاشت.
- حق با کاتارِ، مگه ما قصدمون این نیست تلاشمون رو برای برگردوندن بانو سیلویا بکنیم، شاید تا اون زمان تونستیم اون جسم رو احیا کنیم و قدرت طبیعت رو درون جسم سیلویا برگردونیم؛ مهم تا بلوغشه که پنهون بمونه.
forumroman.com
جادوگران انجمن آکاریستا، تنها جادوگرانی بودند که قدرت پیشگویی بالایی در ماوراء داشتند و از روی هالهی هر ستارهای از توانایی پیشبینیهایی بر طالع آن برخوردار بودند.
هر ستارهای برای کامل شدن و متولد شدن پنج سال زمین زمان میبرد و این در حالی بود که جادوگران آکاریستا قبل شکلگیری کامل ستارهی طالع، قدرت و توان پیشگویی و دیدن تقدیر آن ستاره را داشتند.
پیراما بعد از رصد ستارهی نوظهوری از قدرت طبیعت که به عنوان کُشندهی تاریکی در حال شکلگیری بود بادقت به دنبال تولد طالع دیگری گشت که روز تکاملش با روز و ساعت ستارهی کُشنده یکی باشد!
ستارهی همزادی را یافت که در همان روز و ساعت با چند ثانیه اختلاف زمان در حال شکلگیری بود و با قدرت پیشگویی که از تقدیر ستارهها داشت، او را کامل رصد نمود و متوجه چیز عجیبی در ستارهی همزاد شد!
پیراما باز به صورت پنهانی نزد کاتار در اتاق رصد او رفت و اینبار لوسیفر و نریوس هم در کنار آن دو در اتاقی که حصار نمودند حضور پیدا کردند تا حرفهایشان به بیرون درز پیدا نکند.
پیراما که در مقابل قدرت تاریکی دِیمن خودش را ناتوانتر میدید، بسیار تشنهی گرفتن قدرت برتری بود که بتواند چون دِیمن، قدرت جادو را در کنار قدرت برتری داشته باشد. وعده وعید لوسیفر برای دادن قدرتهای جهنمی، او را وسوسه به همکاری با آنها نموده بود!
پیراما تصاویری از رصد دو ستارهی همزاد و کُشنده را در میان نوری که با جادو از بین دستانش ظاهر نمود همراه با توضیحاتی به هر سه نشان داد:
- این دو ستاره لحظهی تولدشون توی یک روز و زمان بوده و تکاملشون هم با چند ثانیه اختلاف از همدیگهست. بهراحتی میشه این دو تقدیر و طالع رو با طلسمی که بر روی ستارهی همزاد میبندیم، یکی کنیم. اینجور که من قوانین رو فهمیدم، دِیمن تا قبل بلوغ این ستاره، حق تعرض بهش رو نداره. ما جادوگران آکاریستا این رو قانون کردیم که دِیمن بهخاطر برتریِ قدرتی که داره، نتونه مستقیم به کُشندهش حمله کنه! باید طبق بازی شطرنجگونهای پیش بره و با حرکتی غیر مستقیم اون میتونه کُشندهش رو به نابوددی بکشه! با این قوانین کاملاً دست و بالش برای سریع کشتن این طالع بسته میشه. هر چند دیگه خودتون با مکر و کید اون تاریکی، بهتر آشنا هستین.
لوسیفر و نریوس بسیار خوشحال شدند و لوسیفر دست و دلبازی بیشتری نشان داد.
- جادوگر پیراما ما این لطف تو رو جبران میکنیم، من هر میزان جسمت توانایی داشته باشه از قدرتهای جهنمی به تو خواهم بخشید.
نریوس هم همراه با بذل و بخشش لوسیفر ادامه داد.
- من هم هر میزان قدرت از طبیعت بخوای در اختیارت قرار میدم، فقط طبق گفته خودت با قوانین وضع شده، این ستاره رو تا بلوغش حفظ کن. من مطمئنم دِیمن اینقدر حیلهگر هست که اگه بدونه کُشندهش کیه و کجاست تا قبل بلوغ اون رو نابود میکنه.
پیراما با خم نمودن سر از امتیاز دهی آن دو تشکر نمود.
- نگران نباشین. با پیدا شدن این ستارهی همزاد به راحتی میشه ستارهی کُشنده رو پنهون نگه داشت.
پیراما روی بر کاتار لحنش رنگ تردید گرفت.
- فقط چند نکته در طالع این ستارهی همزاد دیدم!
کاتار کنجکاو از تردید پیراما، نگرانی در نگاهش نشست.
- یعنی تقدیرش رو هم پیشبینی کردی؟
پیراما سر تکان داد.
- بله، میدونین پیشگوییهای ما از دقیقترین پیشبینیهاست.
کاتار نگرانتر به چشمان مرموز پیراما خیره ماند.
- خُب، نکته نگران کنندهای هست؟
پیراما مکث پُراسترسی به اطرافیان داد و سرانجام بر پاشنه کمی جابهجا شد.
- چون این دو ستاره با هم قراره یکی بشن، تقدیر هر دو تقریباً یکی میشه! پس اگه ما تقدیر ستارهی همزاد رو تغییر بدیم، تقدیر ستارهی کُشنده هم تغییر میکنه و این باز تقلب محسوب میشه!
کاتار با تفکر به تردید پیراما دستی بر چانهاش کشید.
- خُب، چرا باید تقدیر همزاد تغییر کنه؟
پیراما نفس بلندی کشید و شانههایش را بالا داد.
- چون اون دختر در تقدیرش قبل بلوغش به عقد همخونش در میاد!
لوسیفر متحیر پرسید:
- عقد؟ چرا کلمهی زمینی به کار میبری؟
پیراما با تأسف لبخند تلخی زد.
- چون ستارهی همزاد یه دختر زمینیه!
لوسیفر از شنیدن دختری زمینی، خشمی سوزان وجودش را در برگرفت!
- نه، نه این نشدنیه! یه انسان حقیر کُشندهی تاریکی بشه؟ اون هم با قدرت طبیعت! این محاله!
پیراما با ناچاری دستهایش را از هم باز کرد.
- تنها همین یه طالع در روز و ساعت ستارهی کُشنده شکل میگیره.
لوسیفر با جدیت تأکید نمود.
- هر چی، گفتم این نشدنیه!
نریوس متفکر سعی کرد آرامش را به جمع برگرداند.
- لوسیفر آروم باش. بزار ببینیم چاره چیه؟
پیراما روی بر لوسیفر سر خم نمود.
- من هر فرمانی شما بدین انجام میدم. اما شرایط اون ستارهی همزاد همینِ که عرض کردم.
لوسیفر که کلاً بههم ریخت به کاتار با خشم توپید.
- این بود کمک کردنت؟ جادوگر برترت اصلاً میفهمه چی میگه؟ ما قدرت طبیعت به این عظمت، تنها امیدمون برای کشتن دِیمن رو بزاریم توی یه جسم ضعیف زمینی؟ واقعاً مسخرهست! یه انسان هر چقدر هم قوی باشه، چند ثانیه فکر میکنین مقابل دِیمن دووم میاره؟
کاتار با متانت چشمانش را همراه با خم نمودن سرش، لحظهای بست.
- آروم باشین جناب لوسیفر. این رو در نظر بگیرین ستارهی همزاد برای هر طالعی کم پیش میاد. حق انتخاب زیادی نداریم. بعد هم مگه نمیخواستین فقط اون طالع تا بلوغش پنهون بمونه. پس چه فرق داره تو چه جسمی چه انسان چه ماورائی نهان باشه؟ بعد بلوغش قدرت رو از جسم زمین جدا کنین در هر جسمی میخواین که آمادگی جنگیدن با تاریکی رو داره، انتقال بدین.
نریوس دستش را بر شانهی لوسیفر گذاشت.
- حق با کاتارِ، مگه ما قصدمون این نیست تلاشمون رو برای برگردوندن بانو سیلویا بکنیم، شاید تا اون زمان تونستیم اون جسم رو احیا کنیم و قدرت طبیعت رو درون جسم سیلویا برگردونیم؛ مهم تا بلوغشه که پنهون بمونه.

عکس شخصیت - عکس شخصیتهای رمان در حصار ابلیس/اثر ساناز هموطن/کاربر رمان بوک
🍁تصاویر مربوط به پارت ۱۰۹ رمان...🍁

آخرین ویرایش: