- Mar
- 186
- 43
- مدالها
- 1
مرجان رفت درو باز کنه که صدای جیغ جیغش اومد
رفتم ببینم چش شد که متعجب چشمام باز شد...
خاله یاسی و دایی یاسین بودند بعد دوماه تاخییر اومده بودند چه عجب!
که یهو یه چیزی به پام چسبید با تعجب به پایین نگاه کردم...اریانا بود با اون موهای زردش انگار عروسکا چسبیده بود به پام
بلندش کردمو نگاهش کردم ماچ بزرگی از لپ های تپلش کردم چه گوگولیی
محکم به خودم فشردمش که جیغش در اومد
_اه آله پودیدم ولم تن(اه خاله پوکیدم ولم کن)
خندیدم و دماغشو گرفتم
یاسی مرجانو کنار زد و گفت:_برو اونور دختر اومدم فری رو ببینم نه تورو اه اه چلوندیم
رفتم ببینم چش شد که متعجب چشمام باز شد...
خاله یاسی و دایی یاسین بودند بعد دوماه تاخییر اومده بودند چه عجب!
که یهو یه چیزی به پام چسبید با تعجب به پایین نگاه کردم...اریانا بود با اون موهای زردش انگار عروسکا چسبیده بود به پام
بلندش کردمو نگاهش کردم ماچ بزرگی از لپ های تپلش کردم چه گوگولیی
محکم به خودم فشردمش که جیغش در اومد
_اه آله پودیدم ولم تن(اه خاله پوکیدم ولم کن)
خندیدم و دماغشو گرفتم
یاسی مرجانو کنار زد و گفت:_برو اونور دختر اومدم فری رو ببینم نه تورو اه اه چلوندیم