- Mar
- 186
- 43
- مدالها
- 1
مرجان توی گوشم نامحسوس گفت:_,راست میگن شاید فرصتی بود کیس مناسبتری پیدا کردی و انقدر فکر و خیال آوش جونتتووو نکردی
جونتو کشیده گفت که حرصمو دراره
چپ چپ نگاهش کردم که گفت:چشاتو واسه من چپ نکناا بابا چیه پوسیدیم توی خونه
یه ماه که چیزی نیست
و چشماشو مظلوم نمایی کرد..
چیکار کنم خدا؟؟
یه طرفم حق با اونا بود یک ماه که راه دوری نمیره
شایدم حالم بهتر شد و تونستم آوش رو فراموش کنم
اما نا خبر از اینکه دیگه فراموشم نمیشه
روبهشون با تصمیم غیر منتظره ای گفتم گفتم:
جونتو کشیده گفت که حرصمو دراره
چپ چپ نگاهش کردم که گفت:چشاتو واسه من چپ نکناا بابا چیه پوسیدیم توی خونه
یه ماه که چیزی نیست
و چشماشو مظلوم نمایی کرد..
چیکار کنم خدا؟؟
یه طرفم حق با اونا بود یک ماه که راه دوری نمیره
شایدم حالم بهتر شد و تونستم آوش رو فراموش کنم
اما نا خبر از اینکه دیگه فراموشم نمیشه
روبهشون با تصمیم غیر منتظره ای گفتم گفتم: