- Mar
- 186
- 43
- مدالها
- 1
چند وقتی که باهام بودیم از لنز خوشش نمیومد و نمیزاشت زیاد بزارم فقط مواقعی که بیرون میرفتم
اومد جلو و گفت:_تا کی میخوای لنز بزاری و چشمای الماسیتو قایم کنی؟هوم؟
+الان نه آوش!موقعی که امادگیشو داشته باشم لنزامو میزارم کنار!اما الان هیچجوره نمیتونم..
ببخشید باید برم
سریع لنزارو گذاشتم و برگشتم سمتش؛دلخور بود ازم نمیتونستم با دیدن قیافه این شکلیش برم
سریع بوسی روی گونش زدم ابرومو بالا انداختم و با لحن ته مایه خنده گفتم:+کله رنگیه من ناراحت نباش دیگه؟
+کله رنگی؟خودتم خوبه کله رنگیی هستیا!
اومد جلو و گفت:_تا کی میخوای لنز بزاری و چشمای الماسیتو قایم کنی؟هوم؟
+الان نه آوش!موقعی که امادگیشو داشته باشم لنزامو میزارم کنار!اما الان هیچجوره نمیتونم..
ببخشید باید برم
سریع لنزارو گذاشتم و برگشتم سمتش؛دلخور بود ازم نمیتونستم با دیدن قیافه این شکلیش برم
سریع بوسی روی گونش زدم ابرومو بالا انداختم و با لحن ته مایه خنده گفتم:+کله رنگیه من ناراحت نباش دیگه؟
+کله رنگی؟خودتم خوبه کله رنگیی هستیا!