- Jun
- 2,140
- 39,831
- مدالها
- 3
به پشت روی تخت خوابیده بودم و به سقف خیره شده بودم. حرفهایی را که درمورد علی میزدند در ذهنم بالا و پایین میکردم. هرچه بیشتر فکر میکردم، بیشتر به این نتیجه میرسیدم این علی که میگویند با من غریبه است. چهطور ممکن بود علیِ من چنین کارهایی بکند. حتماً سوءتفاهم بود، ولی سوءتفاهمی به بزرگی قتل و خ*یانت؟ چه شده بود که علی درگیر این مسئله شده بود؟ الان کجا بود؟ علی نمیتوانست خائن و قاتل باشد، نکند واقعاً... .
از فکر کردن به اینکه نباشد، وحشت داشتم، نمیدانستم کدام وحشتناکتر بود، اینکه قبول کنم علی خائن است یا اینکه دیگر نیست که خبری از او نیامده.
دستانم را دو طرف سرم گذاشتم و فشار دادم که فکر نکنم. به پهلو غلطیدم و در خودم جمع شدم.
- خدایا! علی صحیح و سالم باشه، خدایا! کمکش کن، بنده خوبی برات بود، نذار طوریش بشه، اون کاری نکرده، نمیتونم قبول کنم کاری کرده، تو قبول میکنی کاری نکرده؟ کجاست الان؟ چرا خبری ازش نیست؟ وای خدا بدون علی من چی کار کنم؟
***
به چشمان علی که سعی داشت از من چشم بردارد، خیره شدم و گفتم:
- آقای درویشیان! از کجا بدونم خدا من رو دوست داره؟ اصلاً از کجا معلوم خدا خیر و سعادت من رو میخواد؟
علی دستانش را در سی*ن*ه جمع کرد و گفت:
- بدگمانی به خدا فقط از نشناختن اونه... محبت خدا اصلاً مخفی نیست که اون رو نبینیم، همین که ما رو خلق کرده، همین که به ما عقل داده، همین که پیامبر و امامها رو برای نشون دادن راه زندگی برای ما فرستاده، اصلاً همین قرآن، نشانه محبت خداست، خدا خودش گفته توبهکنندهها رو دوست دارم، نیکوکارها رو دوست دارم، توکلکنندهها رو دوست دارم، صابرها رو دوست دارم، خب اینها همش نشانه محبت خداست.
روی میز خم شد و لحظهای به من نگاه کرد.
- بهتر نیست بگید از کجا معلوم من خدا رو دوست دارم؟
- یعنی میگید من خدا رو دوست ندارم؟
دستانش را از روی میز برداشت، عقب رفت و گفت:
- من این رو نگفتم، خودتون دارید میگید.
- منظورتون چیه؟
- منظورم اینه که ببینید توی آرزوها و تصمیماتتون، توی کارها و اعمالتون چهقدر خدا وجود داره؟ محبت خدا به بندهاش قطعی و کاملاً اثبات شدهاست، مهم اینه من به عنوان بنده خدا چهقدر اون رو میخوام.
- اصلاً چرا من باید خدا رو بخوام؟
- چون فقط خدا میتونه راه خیر رو نشون ما بده
- یعنی خودمون نمیتونیم؟
- نه اگه به خدا و حرفش توجه نکنیم نمیتونیم.
- چرا نمیتونیم؟
- چون ماها خیلی عجولیم، همیشه دنبال نتایج سریع از اعمالمون هستیم به همیندلیل ممکنه دنبال شر بریم، بهخاطر نتیجه به ظاهر دلخواهی که برای ما داره، مثل به دست آوردن پول از هر راهی، من اگه خدا رو در نظر نداشته باشم، میگم پول برای من گشایش داره، مهم نیست از کجا؛ اما اگه خدا رو در نظر داشته باشم میگم پول خوبه، اما نه از هر راهی، چون میدونم عاقبت پول حرام چیه؟
- پس ادعا میکنید آدم نمیتونه بدون خدا به خیر برسه.
- همه خیرها و خوبیها از خداست، آدم از خودش چیزی نداره.
- من این رو قبول ندارم، شما میگید آدم خودش هیچی نیست.
- آدم اگه چیزی داشته باشه، خدا بهش داده، بدون خواست خدا، آدم حتی اگه توانایی داشته باشه هم به جایی نمیرسه، بعد همین آدم متکبر به یه چیزی که میرسه میگه همه موفقیتها و خوبیها و اینها مال منه و فقط خودم، حالا اگه شکست بخوره چی؟ یا میگه شانس نداشتم یا میگه کار خدا بوده که شکست خوردم، خودش رو اصلاً نمیبینه!
- پس شما به خدا هیچ ایرادی وارد نمیکنید؟
- تمامی خدا خیر هست، تمامی خوبی از خداست، خدا اگه در بندهای ظرفیت ببینه، بهش خیر میده و اگه نبینه خیر رو ازش میگیره.
- شما یه حرفهایی میزنید قبولش ممکن نیست.
- من میگم موفقیتها تمامش مال انسان نیست، همونطور که شکستها همش تقصیر خدا نیست.
- ولی گاهیخدا خودش بنده رو محروم میکنه.
- بله درسته، اون محرومیتی که خدا میده یا بهخاطر امتحان اون بندهاست یا بهخاطر بالا بردن درجهاش یا بهخاطر بیعرضگی و بیخیری بندهاس، خدا بیدلیل کار نمیکنه!
از فکر کردن به اینکه نباشد، وحشت داشتم، نمیدانستم کدام وحشتناکتر بود، اینکه قبول کنم علی خائن است یا اینکه دیگر نیست که خبری از او نیامده.
دستانم را دو طرف سرم گذاشتم و فشار دادم که فکر نکنم. به پهلو غلطیدم و در خودم جمع شدم.
- خدایا! علی صحیح و سالم باشه، خدایا! کمکش کن، بنده خوبی برات بود، نذار طوریش بشه، اون کاری نکرده، نمیتونم قبول کنم کاری کرده، تو قبول میکنی کاری نکرده؟ کجاست الان؟ چرا خبری ازش نیست؟ وای خدا بدون علی من چی کار کنم؟
***
به چشمان علی که سعی داشت از من چشم بردارد، خیره شدم و گفتم:
- آقای درویشیان! از کجا بدونم خدا من رو دوست داره؟ اصلاً از کجا معلوم خدا خیر و سعادت من رو میخواد؟
علی دستانش را در سی*ن*ه جمع کرد و گفت:
- بدگمانی به خدا فقط از نشناختن اونه... محبت خدا اصلاً مخفی نیست که اون رو نبینیم، همین که ما رو خلق کرده، همین که به ما عقل داده، همین که پیامبر و امامها رو برای نشون دادن راه زندگی برای ما فرستاده، اصلاً همین قرآن، نشانه محبت خداست، خدا خودش گفته توبهکنندهها رو دوست دارم، نیکوکارها رو دوست دارم، توکلکنندهها رو دوست دارم، صابرها رو دوست دارم، خب اینها همش نشانه محبت خداست.
روی میز خم شد و لحظهای به من نگاه کرد.
- بهتر نیست بگید از کجا معلوم من خدا رو دوست دارم؟
- یعنی میگید من خدا رو دوست ندارم؟
دستانش را از روی میز برداشت، عقب رفت و گفت:
- من این رو نگفتم، خودتون دارید میگید.
- منظورتون چیه؟
- منظورم اینه که ببینید توی آرزوها و تصمیماتتون، توی کارها و اعمالتون چهقدر خدا وجود داره؟ محبت خدا به بندهاش قطعی و کاملاً اثبات شدهاست، مهم اینه من به عنوان بنده خدا چهقدر اون رو میخوام.
- اصلاً چرا من باید خدا رو بخوام؟
- چون فقط خدا میتونه راه خیر رو نشون ما بده
- یعنی خودمون نمیتونیم؟
- نه اگه به خدا و حرفش توجه نکنیم نمیتونیم.
- چرا نمیتونیم؟
- چون ماها خیلی عجولیم، همیشه دنبال نتایج سریع از اعمالمون هستیم به همیندلیل ممکنه دنبال شر بریم، بهخاطر نتیجه به ظاهر دلخواهی که برای ما داره، مثل به دست آوردن پول از هر راهی، من اگه خدا رو در نظر نداشته باشم، میگم پول برای من گشایش داره، مهم نیست از کجا؛ اما اگه خدا رو در نظر داشته باشم میگم پول خوبه، اما نه از هر راهی، چون میدونم عاقبت پول حرام چیه؟
- پس ادعا میکنید آدم نمیتونه بدون خدا به خیر برسه.
- همه خیرها و خوبیها از خداست، آدم از خودش چیزی نداره.
- من این رو قبول ندارم، شما میگید آدم خودش هیچی نیست.
- آدم اگه چیزی داشته باشه، خدا بهش داده، بدون خواست خدا، آدم حتی اگه توانایی داشته باشه هم به جایی نمیرسه، بعد همین آدم متکبر به یه چیزی که میرسه میگه همه موفقیتها و خوبیها و اینها مال منه و فقط خودم، حالا اگه شکست بخوره چی؟ یا میگه شانس نداشتم یا میگه کار خدا بوده که شکست خوردم، خودش رو اصلاً نمیبینه!
- پس شما به خدا هیچ ایرادی وارد نمیکنید؟
- تمامی خدا خیر هست، تمامی خوبی از خداست، خدا اگه در بندهای ظرفیت ببینه، بهش خیر میده و اگه نبینه خیر رو ازش میگیره.
- شما یه حرفهایی میزنید قبولش ممکن نیست.
- من میگم موفقیتها تمامش مال انسان نیست، همونطور که شکستها همش تقصیر خدا نیست.
- ولی گاهیخدا خودش بنده رو محروم میکنه.
- بله درسته، اون محرومیتی که خدا میده یا بهخاطر امتحان اون بندهاست یا بهخاطر بالا بردن درجهاش یا بهخاطر بیعرضگی و بیخیری بندهاس، خدا بیدلیل کار نمیکنه!
آخرین ویرایش توسط مدیر: