- May
- 115
- 279
- مدالها
- 2
***
(پنج روز بعد)
هه... .
زودتر از اونچه که فکرشو میکردم کارا جور شد... .
روزی که به رادین زنگ زدم رفتم و همه چی رو کنسل کردم!
هر چی مامان و بابا گفتن چی شده فقط گفتم:
- تفاهم نداشتیم!
توی این چند روز مثل ربات شده بودم! نه خنده! نه حتی گریه! دلم انگار از سنگ شده بود! کارامو کرده بودم. همه چی اوکی بود. داشتم از ایران میرفتم! میرفتم فرانسه! پیش نفس! نفس هنوز نرسیده به ایران داشت با من برمیگشت! تنها کسی که از همه چی خبر داشت نفس بود! خطم رو عوض کردم. اکانت همه برنامه هامو پاک کردم و با شماره جدیدم اکانت ساختم. به غیر نفس و خانوادم شماره جدیدم رو هیچکس نداره و نخواهد داشت. خداروشکر همه چی سریع جور شد. تو یه کلینیک تو پاریس کار پیدا کردم! یه خونه هم با نفس گرفتیم! هه آقا رادین! اگه تو سنگی من از تو بدترم!
همش با خودم میگفتم:
- خدایا آخه گناهم چی بوده...؟
بعد خودم به خودم جواب میدادم:
- گناه من سادگی بود که رام حرفای اون شدم!
واقعا باورم نمیشد که اینطور شده! تموم رویاهایی که با رادین ساخته بودم به فنا رفت! چه روزایی که با رادین برای آیندهمون برنامه ریزی میکردیم و نقشه میکشیدیم!
باز با خودم گفتم:
- یعنی واقعا تموم شد؟
و بازم خودم جواب خودمو میدادم:
- زودتر از هرچی که فکر کنی تموم شد!
نشسته بودم تو اتاقم و همینطور آهنگ گوش میدادم:
"سمت نگات پر میزدم؛ با بی زبونی
چشماتو میبستی؛ چقد نامهربونی!
دنبال جای امنی؛ واسه عشق بودم …
حالا یه آواره با احساسِ کبودم!
نزدیک تر از سایه؛ واست بودم
ولی باز تو راحت چرا شکوندی… دلمو چرا؟
چی شد؛ تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد!
به اسم تنهایی من؛ دوباره قرعه افتاد!
من از تو نه شاکیم! از خودم که چشم و گوش بسته…
تورو خواستم؛ شدم حالا یه سرشکسته
چی شد؛ تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد!
به اسم تنهایی من؛ دوباره قرعه افتاد
من از تو نه شاکیم! از خودم که چشم و گوش بسته…
تورو خواستم؛ شدم حالا یه سرشکسته"
(آهنگ گره کور از ماکان بند)
واقعا چی شد که تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد؟!
(پنج روز بعد)
هه... .
زودتر از اونچه که فکرشو میکردم کارا جور شد... .
روزی که به رادین زنگ زدم رفتم و همه چی رو کنسل کردم!
هر چی مامان و بابا گفتن چی شده فقط گفتم:
- تفاهم نداشتیم!
توی این چند روز مثل ربات شده بودم! نه خنده! نه حتی گریه! دلم انگار از سنگ شده بود! کارامو کرده بودم. همه چی اوکی بود. داشتم از ایران میرفتم! میرفتم فرانسه! پیش نفس! نفس هنوز نرسیده به ایران داشت با من برمیگشت! تنها کسی که از همه چی خبر داشت نفس بود! خطم رو عوض کردم. اکانت همه برنامه هامو پاک کردم و با شماره جدیدم اکانت ساختم. به غیر نفس و خانوادم شماره جدیدم رو هیچکس نداره و نخواهد داشت. خداروشکر همه چی سریع جور شد. تو یه کلینیک تو پاریس کار پیدا کردم! یه خونه هم با نفس گرفتیم! هه آقا رادین! اگه تو سنگی من از تو بدترم!
همش با خودم میگفتم:
- خدایا آخه گناهم چی بوده...؟
بعد خودم به خودم جواب میدادم:
- گناه من سادگی بود که رام حرفای اون شدم!
واقعا باورم نمیشد که اینطور شده! تموم رویاهایی که با رادین ساخته بودم به فنا رفت! چه روزایی که با رادین برای آیندهمون برنامه ریزی میکردیم و نقشه میکشیدیم!
باز با خودم گفتم:
- یعنی واقعا تموم شد؟
و بازم خودم جواب خودمو میدادم:
- زودتر از هرچی که فکر کنی تموم شد!
نشسته بودم تو اتاقم و همینطور آهنگ گوش میدادم:
"سمت نگات پر میزدم؛ با بی زبونی
چشماتو میبستی؛ چقد نامهربونی!
دنبال جای امنی؛ واسه عشق بودم …
حالا یه آواره با احساسِ کبودم!
نزدیک تر از سایه؛ واست بودم
ولی باز تو راحت چرا شکوندی… دلمو چرا؟
چی شد؛ تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد!
به اسم تنهایی من؛ دوباره قرعه افتاد!
من از تو نه شاکیم! از خودم که چشم و گوش بسته…
تورو خواستم؛ شدم حالا یه سرشکسته
چی شد؛ تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد!
به اسم تنهایی من؛ دوباره قرعه افتاد
من از تو نه شاکیم! از خودم که چشم و گوش بسته…
تورو خواستم؛ شدم حالا یه سرشکسته"
(آهنگ گره کور از ماکان بند)
واقعا چی شد که تو حال خوبمون غروب جمعه افتاد؟!
آخرین ویرایش توسط مدیر: