- May
- 115
- 279
- مدالها
- 2
- صبحها از نه تا یک ظهر، از اونور هم سه تا هفت و پنجشنبهها فقط صبحها و جمعهها هم کلا تعطیل
جورج لبخندی زد و گفت:
- چه باحال ساعت کاری منم دقیقا همینه!
سری تکون دادم و گفتم:
- آره باحاله، تخصصتون چی بود؟
جورج: اطفال. شما چی؟
- دندان!
جورج سری تکون داد و گفت:
- آه،ا موفق باشید.
- ممنون همچنین.
بعد از اون هرکدوم سمت اتاقامون راه افتادیم تا بریم سر کار خودمون! مثل دیروز یه کت شلوار که کتش کوتاه و جلو باز بود پوشیدم که لی خاکستری بود و زیرش هم طبق معمول تیشرت سفید. کلا بیشتر لباس های رسمیم رو خاکستری گرفتم. آرایشم هم طبق معمول یکم کرم پودر و رژلب. کیفمو هم برداشتم و گوشی و عابربانکمو گذاشتم توش. از در بیرون رفتم که جورج رو دیدم و اونم داشت بیرون میرفت از خونه! وقتی منو دید وایساد، بقولی احترام گذاشت. رفتم و همون کفشای دیروزیم رو پوشیدم و با برداشتن سوئیچ ماشینم رفتم بیرون! جورج هم کنار آسانسور وایساده بود. آسانسور اومد و رفتیم تو آسانسور. زیر چشمی نگاهی به تیپ جورج کردم. کت و شلوار آبی پررنگ مایل به سورمهای با پیرهن سفید زیرش و یه کراوات آبی که یکی دو درجه از رنگ کت و شلوارش کمرنگ تر بود که توش راه راه های سرمه ای بود با کفش های رسمی! وقتی از آسانسور پیاده شدیم جورج گفت:
- سوار شید برسونمتون.
- ممنون مزاحم نمیشم ماشین دارم، بعدشم فکر نکنم محل کارتون به محل کار من نزدیک باشه.
جورج: مگه محل کارتون کجاست؟
_کلینیک (.......) تو خیابون (.....)
جورج زد زیر خنده و گفت:
- عجب... سوار شید میرسونمتون، محل کار منم همونجاست.
با تعجب گفتم:
- باشه ممنون!
جورج: همینجا باشید الان ماشینمو مییارم!
- اوکی.
یه نگاه به گوشیم کردم که یه فراری طوسی اومد کنارم و شیشه طرف شاگرد اومد پایین... .
جورج لبخندی زد و گفت:
- چه باحال ساعت کاری منم دقیقا همینه!
سری تکون دادم و گفتم:
- آره باحاله، تخصصتون چی بود؟
جورج: اطفال. شما چی؟
- دندان!
جورج سری تکون داد و گفت:
- آه،ا موفق باشید.
- ممنون همچنین.
بعد از اون هرکدوم سمت اتاقامون راه افتادیم تا بریم سر کار خودمون! مثل دیروز یه کت شلوار که کتش کوتاه و جلو باز بود پوشیدم که لی خاکستری بود و زیرش هم طبق معمول تیشرت سفید. کلا بیشتر لباس های رسمیم رو خاکستری گرفتم. آرایشم هم طبق معمول یکم کرم پودر و رژلب. کیفمو هم برداشتم و گوشی و عابربانکمو گذاشتم توش. از در بیرون رفتم که جورج رو دیدم و اونم داشت بیرون میرفت از خونه! وقتی منو دید وایساد، بقولی احترام گذاشت. رفتم و همون کفشای دیروزیم رو پوشیدم و با برداشتن سوئیچ ماشینم رفتم بیرون! جورج هم کنار آسانسور وایساده بود. آسانسور اومد و رفتیم تو آسانسور. زیر چشمی نگاهی به تیپ جورج کردم. کت و شلوار آبی پررنگ مایل به سورمهای با پیرهن سفید زیرش و یه کراوات آبی که یکی دو درجه از رنگ کت و شلوارش کمرنگ تر بود که توش راه راه های سرمه ای بود با کفش های رسمی! وقتی از آسانسور پیاده شدیم جورج گفت:
- سوار شید برسونمتون.
- ممنون مزاحم نمیشم ماشین دارم، بعدشم فکر نکنم محل کارتون به محل کار من نزدیک باشه.
جورج: مگه محل کارتون کجاست؟
_کلینیک (.......) تو خیابون (.....)
جورج زد زیر خنده و گفت:
- عجب... سوار شید میرسونمتون، محل کار منم همونجاست.
با تعجب گفتم:
- باشه ممنون!
جورج: همینجا باشید الان ماشینمو مییارم!
- اوکی.
یه نگاه به گوشیم کردم که یه فراری طوسی اومد کنارم و شیشه طرف شاگرد اومد پایین... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: