- May
- 115
- 279
- مدالها
- 2
جورج: آهنگ ایرانی بذارم؟
- آره بذار.
یه آهنگ گذاشت و گفت:
- آهنگای این خوننده رو خیلی دوست دارم، صداش عالیه.
اهنگ پلی شد و من به اهنگ گوش میدادم.
"تو با اون چشمات داری تو دلم میری
همیشه با من یه جورایی درگیری
می دونم سخته سمت تو بیام آره
ندارم چاره این دلم گرفتاره
با اون چشمات
دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
مگه میشه همه دنیامو پای تو ندم
مگه میشه من که همه جوره باهات راه اومدم
مگه میشه که نشم عاشق چشای نجیبت
دو تا چشمات داره زندگیمو جادو میکنه
دو تا چشمات داره دست منو باز رو میکنه
دو تا چشمات آخ از اون دو تا چشمای نجیبت
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی" (آهنگ جذاب از فرزاد فرزین)
وقتی آهنگ تموم شد گفتم:
- آره اهنگای این خوننده خیلی خوشگله، اگه یادت باشه یک بار یکی از آهنگای این خوننده رو برات خوندم!
جورج: آره یادمه، واسه همین رفتم اون اهنگه رو دانلود کردم و بقیه آهنگای اون خوننده رو هم که گوش داد دیدم عالیه!
- اوهوم خوشگلِ!
جورج: چه جور لباسی مد نظرتِ؟
- یه لباس پرنسسی بلند، رنگش هم صورتی کمرنگ یا آبی خیلی کمرنگ!
جورج: به نظر من آبی بگیر که با چشمات ست بشه!
- خودمم همین فکرو داشتم!
رسیدیم به پاساژ و اونجا دیدم بچه ها جمع شدن. قبل از اینکه بهشون برسیم جورج گفت:
- فکر کنم اینا میخوان زوج زوج برن خرید و من و تو هم باید با هم بریم.
- آره احتمالا.
رفتیم پیش بچهها و آخرش هم همون حرفی که جورج زده بود رو زدن و رفتن و من موندم و جورج!
جورج: اول بریم لباس تورو بگیریم!
- باشه.
بعد از کلی گشتن یه لباس پرنسسی پف پفی بلند آبی خیلی کمرنگ و یقه قایقی که پایینش ساده بود و بالاش یکم با گلهای حریر رنگ لباس کار شده بود رو پسند کردم و رفتم تو اتاق پرو تا پرو کنم
وقتی پوشیدمش جورج رو صدا زدم و وقتی اومد گفت: عالیه!
تشکر کردم و لباس رو عوض کردم و همون رو خریدم.
کفش هم یه کفش پاشنه پنج سانتی جلوباز آبی همرنگ لباسم خریدم!
برای موهام هم یه ریسه نقرهای خریدم!
داشتیم از جلوی یه مغازه که وسایل قاب موبایل و اینا داشت رد میشدیم که به جورج گفتم:
- نظرت چیه قاب گوشیم رو هم با لباسام ست کنم؟
جورج: به نظرم که باحال میشه، مدل گوشیت چیه؟
-آیفون دوازده پرومکس! به نظرت قابش رو دارن؟
جورج: آره بابا احتمالا دارن!
رفتیم تو و یک قاب آبی کمرنگ که با مروارید و قلب و اینا تزئین شده بود خریدم!
نوبت رسید به لباس جورج. چون جسیکا و ساشا و جورج و من ساقدوش بودیم لباسامون باید یک رنگ میبود.
- آره بذار.
یه آهنگ گذاشت و گفت:
- آهنگای این خوننده رو خیلی دوست دارم، صداش عالیه.
اهنگ پلی شد و من به اهنگ گوش میدادم.
"تو با اون چشمات داری تو دلم میری
همیشه با من یه جورایی درگیری
می دونم سخته سمت تو بیام آره
ندارم چاره این دلم گرفتاره
با اون چشمات
دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
مگه میشه همه دنیامو پای تو ندم
مگه میشه من که همه جوره باهات راه اومدم
مگه میشه که نشم عاشق چشای نجیبت
دو تا چشمات داره زندگیمو جادو میکنه
دو تا چشمات داره دست منو باز رو میکنه
دو تا چشمات آخ از اون دو تا چشمای نجیبت
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی
با اون چشمات دل منو تو بردی حرصمو در آوردی
یه جوری تو جذابی حق همه رو خوردی
اینجوری که پیش میره حالا حالاها بردی" (آهنگ جذاب از فرزاد فرزین)
وقتی آهنگ تموم شد گفتم:
- آره اهنگای این خوننده خیلی خوشگله، اگه یادت باشه یک بار یکی از آهنگای این خوننده رو برات خوندم!
جورج: آره یادمه، واسه همین رفتم اون اهنگه رو دانلود کردم و بقیه آهنگای اون خوننده رو هم که گوش داد دیدم عالیه!
- اوهوم خوشگلِ!
جورج: چه جور لباسی مد نظرتِ؟
- یه لباس پرنسسی بلند، رنگش هم صورتی کمرنگ یا آبی خیلی کمرنگ!
جورج: به نظر من آبی بگیر که با چشمات ست بشه!
- خودمم همین فکرو داشتم!
رسیدیم به پاساژ و اونجا دیدم بچه ها جمع شدن. قبل از اینکه بهشون برسیم جورج گفت:
- فکر کنم اینا میخوان زوج زوج برن خرید و من و تو هم باید با هم بریم.
- آره احتمالا.
رفتیم پیش بچهها و آخرش هم همون حرفی که جورج زده بود رو زدن و رفتن و من موندم و جورج!
جورج: اول بریم لباس تورو بگیریم!
- باشه.
بعد از کلی گشتن یه لباس پرنسسی پف پفی بلند آبی خیلی کمرنگ و یقه قایقی که پایینش ساده بود و بالاش یکم با گلهای حریر رنگ لباس کار شده بود رو پسند کردم و رفتم تو اتاق پرو تا پرو کنم
وقتی پوشیدمش جورج رو صدا زدم و وقتی اومد گفت: عالیه!
تشکر کردم و لباس رو عوض کردم و همون رو خریدم.
کفش هم یه کفش پاشنه پنج سانتی جلوباز آبی همرنگ لباسم خریدم!
برای موهام هم یه ریسه نقرهای خریدم!
داشتیم از جلوی یه مغازه که وسایل قاب موبایل و اینا داشت رد میشدیم که به جورج گفتم:
- نظرت چیه قاب گوشیم رو هم با لباسام ست کنم؟
جورج: به نظرم که باحال میشه، مدل گوشیت چیه؟
-آیفون دوازده پرومکس! به نظرت قابش رو دارن؟
جورج: آره بابا احتمالا دارن!
رفتیم تو و یک قاب آبی کمرنگ که با مروارید و قلب و اینا تزئین شده بود خریدم!
نوبت رسید به لباس جورج. چون جسیکا و ساشا و جورج و من ساقدوش بودیم لباسامون باید یک رنگ میبود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: