#part_50
خوابالو گفتم:دریا کجاست؟دریا اومده؟
نفس: دریا غلط کرده اومده باشه...میگم بریم پیش دریااا
_آها باشه برو تو من میام
نفس-هانا پاشو میزنم نصفت میکنما
_اه اه اه اگه گزاشتی کپه مرگمو بزارم!
صبح شده بود مگه چقدر خوابیده بودم من!از جام پاشدم و اماده شدم نفس اماده بود
نفس:بریم
_بریم
درو باز کردیم که با برسام و ارمان مواجه شدیم
برسام: آماده اید؟
_آره
برسام:پس بریم
از ترسم کنار برسام راه میرفتم این مدت که پیش این بودم از ترسم فقط پا به پای این میرفتم جلو. برسام دستمو گرفت و تو دستای خودش چفت کرد و با انگشتام بازی میکرد!به نفس نگاه کردم که چشمکی زد زهرماری زیر لب گفتم و به مسیر خیره شدم!بالاخره رسیدیم به دریا...داشتیم میرفتیم بشینیم روی ساحل که یه مرده عرب با لباسای عربی اومد نزدیکمون ارمان گفت:این چی میگه دیگ؟
برسام:بزار ببینیم چی میگه
محمد:اره معلوم نیست چی میخواد
شهاب:بله؟نعم؟وات؟
تیام :چرا چرت و پرت میگی شهاب؟
شهاب:خب چیکارکنم
مرده:اسلام علیکم! اهلا و سهلا!؟ هل انت بخیر؟
برسام دستشو دراز کرد که با مرده دست بده ارمان دستشو پس زد و گفت:نه اقا اشتباه گرفتی ما اهل سهلانگاری نیستیم!
رو به برسام گفت:برسام دست نده میگه ایا اهل سهل انگاری هستید؟ مگه تو اهل سهل انگاری که دست میدی؟ میخواد مارو ببره مجلس پارتی و لعب و خاکبرسری دست بدی بیچاره ایم
برسام با دهن باز نگاهش میکرد . آرمان ادامه داد:انت ما ایرانی...لا این کارا....لا مجلس خاکبرسری و پارتی....لا از این کارها...انت ما ایرانی...ما انقلاب کرده ایم ما از این کارا نمیکنیم لا مهمونی های خاکبرسری...!
فقط نگاهش میکرد مرده بیچاره
ارمان با حرص ادامه داد:ما از نسل امام خمینی ایم شما از نسل صدام...قبلا باهم عداوة داشتیم نه اشتی داشتیم نه صلح..شما بهشتی و چمران و بابایی و مارو با تفنگ تفنگ میدونی چیه؟؟ محمد تفنگ به عربی چی میشه؟
محمد:من چمیدونم چی میشه
ارمان: آخه اسم تو عربیه گفتم شاید بلد باشی اشکال نداره ببین اقا عربه تفنگ و بعد با دستش رو سرش علامت تفنگ گزاشت و گفت:تفنگ اوکی؟
مرده کلافه و مبهوت دستشو گزاشت روی پیشونیش و گفت:چی میگی؟
آرمان یکم نگاهش کرد و یهو خیلی ضایع گفت:سلام!
دیگه من اینو ولش کردم و قاه قاه خندیدم و دستم رو از دست برسام دراوردم و نشستم رو زمین و میخندیدم! تا اخم برسام رو دیدم سریع پاشدم و خنده از روی لبم ماسید و به مرده عرب نگاه کردم که با خنده به من نگاه میکرد و به احتمال زیاد برسام به خاطر همین قاطی کرده !
خوابالو گفتم:دریا کجاست؟دریا اومده؟
نفس: دریا غلط کرده اومده باشه...میگم بریم پیش دریااا
_آها باشه برو تو من میام
نفس-هانا پاشو میزنم نصفت میکنما
_اه اه اه اگه گزاشتی کپه مرگمو بزارم!
صبح شده بود مگه چقدر خوابیده بودم من!از جام پاشدم و اماده شدم نفس اماده بود
نفس:بریم
_بریم
درو باز کردیم که با برسام و ارمان مواجه شدیم
برسام: آماده اید؟
_آره
برسام:پس بریم
از ترسم کنار برسام راه میرفتم این مدت که پیش این بودم از ترسم فقط پا به پای این میرفتم جلو. برسام دستمو گرفت و تو دستای خودش چفت کرد و با انگشتام بازی میکرد!به نفس نگاه کردم که چشمکی زد زهرماری زیر لب گفتم و به مسیر خیره شدم!بالاخره رسیدیم به دریا...داشتیم میرفتیم بشینیم روی ساحل که یه مرده عرب با لباسای عربی اومد نزدیکمون ارمان گفت:این چی میگه دیگ؟
برسام:بزار ببینیم چی میگه
محمد:اره معلوم نیست چی میخواد
شهاب:بله؟نعم؟وات؟
تیام :چرا چرت و پرت میگی شهاب؟
شهاب:خب چیکارکنم
مرده:اسلام علیکم! اهلا و سهلا!؟ هل انت بخیر؟
برسام دستشو دراز کرد که با مرده دست بده ارمان دستشو پس زد و گفت:نه اقا اشتباه گرفتی ما اهل سهلانگاری نیستیم!
رو به برسام گفت:برسام دست نده میگه ایا اهل سهل انگاری هستید؟ مگه تو اهل سهل انگاری که دست میدی؟ میخواد مارو ببره مجلس پارتی و لعب و خاکبرسری دست بدی بیچاره ایم
برسام با دهن باز نگاهش میکرد . آرمان ادامه داد:انت ما ایرانی...لا این کارا....لا مجلس خاکبرسری و پارتی....لا از این کارها...انت ما ایرانی...ما انقلاب کرده ایم ما از این کارا نمیکنیم لا مهمونی های خاکبرسری...!
فقط نگاهش میکرد مرده بیچاره
ارمان با حرص ادامه داد:ما از نسل امام خمینی ایم شما از نسل صدام...قبلا باهم عداوة داشتیم نه اشتی داشتیم نه صلح..شما بهشتی و چمران و بابایی و مارو با تفنگ تفنگ میدونی چیه؟؟ محمد تفنگ به عربی چی میشه؟
محمد:من چمیدونم چی میشه
ارمان: آخه اسم تو عربیه گفتم شاید بلد باشی اشکال نداره ببین اقا عربه تفنگ و بعد با دستش رو سرش علامت تفنگ گزاشت و گفت:تفنگ اوکی؟
مرده کلافه و مبهوت دستشو گزاشت روی پیشونیش و گفت:چی میگی؟
آرمان یکم نگاهش کرد و یهو خیلی ضایع گفت:سلام!
دیگه من اینو ولش کردم و قاه قاه خندیدم و دستم رو از دست برسام دراوردم و نشستم رو زمین و میخندیدم! تا اخم برسام رو دیدم سریع پاشدم و خنده از روی لبم ماسید و به مرده عرب نگاه کردم که با خنده به من نگاه میکرد و به احتمال زیاد برسام به خاطر همین قاطی کرده !