#part_108
یه روزی با خنده در این خونه رو میزدم و الان با یه بچه تو بغلم دارم دراین خونه رو میزنم.یه روزی همیشه این جا بودم و الان همیشه خونه برسامم.با صدای در از فکر وخیال بیرون اومدم و رفتم تو.درو که باز کردم با رها و روهام و دریا و درسا مواجه شدم.لبخند عمیقی روی لبم نشست .مامان اومد طرفم و پناه رو ازم گرفت.رفتم نزدیک رها و محکم بغلش کردم .دلم برای دیوونه بازیاش تنگ شده بود.با خنده همدیگه رو بغل کرده بودیم که گفت:هانا!چقد عوض شدی لامصب
خندیدم و گفتم:خیلی چیزا تغییر کرده ها
دریا:اره گیر یه خر افتاده که چپ میره راست میره زر میزنه
از رها جدا شدم و دریا رو بغل کردم که چرت وپرتاش شروع شد: نمیخواهم.تو اول آن را بغل نمودی.من دیگر دوستت نخواهم داشت.برو درکنارهمان بنشین
زدم تو سرش که اخی گفت.
_زهرمار...این چرت و پرتارو نمیخوای فراموش کنی تو؟
دریا:نوچ فضولی؟
_نه دکترم
دریا:خوب شد گفتی
برگشتم ببینم درسا چیکارمیکنه که دیدم پناه رو بغل کرده و هی بالا پایینش میکنه آی کیو
_درساااا خفه نشی الهی چشاش الان چپ میشه بعد دو ماهه رو بالا میندازن آخه!
دریا:خب بابا ایکبیری!بچه اس دیگ بیا منم بدم بهت
با تعجب گفتم:بچه داری؟؟
دریا:من که نه..من کفنم کجا بود گورم داشته باشم.اما یه خر دیگ اینجا حاملس
یه روزی با خنده در این خونه رو میزدم و الان با یه بچه تو بغلم دارم دراین خونه رو میزنم.یه روزی همیشه این جا بودم و الان همیشه خونه برسامم.با صدای در از فکر وخیال بیرون اومدم و رفتم تو.درو که باز کردم با رها و روهام و دریا و درسا مواجه شدم.لبخند عمیقی روی لبم نشست .مامان اومد طرفم و پناه رو ازم گرفت.رفتم نزدیک رها و محکم بغلش کردم .دلم برای دیوونه بازیاش تنگ شده بود.با خنده همدیگه رو بغل کرده بودیم که گفت:هانا!چقد عوض شدی لامصب
خندیدم و گفتم:خیلی چیزا تغییر کرده ها
دریا:اره گیر یه خر افتاده که چپ میره راست میره زر میزنه
از رها جدا شدم و دریا رو بغل کردم که چرت وپرتاش شروع شد: نمیخواهم.تو اول آن را بغل نمودی.من دیگر دوستت نخواهم داشت.برو درکنارهمان بنشین
زدم تو سرش که اخی گفت.
_زهرمار...این چرت و پرتارو نمیخوای فراموش کنی تو؟
دریا:نوچ فضولی؟
_نه دکترم
دریا:خوب شد گفتی
برگشتم ببینم درسا چیکارمیکنه که دیدم پناه رو بغل کرده و هی بالا پایینش میکنه آی کیو
_درساااا خفه نشی الهی چشاش الان چپ میشه بعد دو ماهه رو بالا میندازن آخه!
دریا:خب بابا ایکبیری!بچه اس دیگ بیا منم بدم بهت
با تعجب گفتم:بچه داری؟؟
دریا:من که نه..من کفنم کجا بود گورم داشته باشم.اما یه خر دیگ اینجا حاملس