- Dec
- 64
- 134
- مدالها
- 2
پارت ۱۹
اکیپ ماهم باهم رفتیم قرار شد بریم مزون اون سری که زیاد معطل نشیم بعد از خرید لباس هامون و البته تذکرات اقایون همراه مبنی بر خرید لباس پوشیده کارمون تمام شد برگشتیم خونه قرار بود ارایشگر بیاد برای همه مون ساعت ۴ بود که ارایشگر اومد بهش گفتم میخوام موهام باز باشن فقط روشون کار کنه بافت برام بزنه که اونم فهمید منظورم چیه و اوکی رو گفت لباسم یه لباس دکلته مشکی لمه بود که حسابی باهاش جیگر میشدم اما کیا جیگر کردن رو کوفتم کرد و گفت باید کت بپوشم روش منم یه کت کوتاه گرفتم برای روش ساعت ۸ بود که اماده بودم لباسمم پوشیدم با کفش هام ارایشم سایه طلای خط چشم مشکی گربه ای و رژ مخمل قرمز حسابی تو چشم بود ارایشگر که رفتم بیرون گوشی رو دراومدم به مضنون امشب مهمونیه فرستادم و پیام رو پاک کردم از توی جعبه جواهرات که با خودم اورده بودم یه سرویس برلیان در اوردم پوشیدم و تاج برلیانی که از این مدلا بود که می اومد توی پیشونی رو زدم اماده اماده از اتاق زدم بیرون رفتم در اتاق کیا در زدم در اومد باز کرد دهنش باز موند یه لبخند ملیح با ناز گفتم چطور شدم جوابی ازش نمی اومد فقط مثه بز داشت نگام می کردم که دستمو جلوش تکون دادم تا به خودش اومد گفت _ لامصب چی شدی آهوی گریز پا با خنده مشتی به بازوش زدم _ کیا بیا بریم دیگه چرا هنوز تو اتاقی کیا خیلی زود جدی شد دستمو کشید برد تو اتاق کیا _ببین امشب رو باید هر لحظه کنار رادمهر باشی حتی ثانیه ای هم از پیشش جدا نشو خواستی جدا شی میای پیش من حتی ثانیه ای امشب برای تو خطرناکه باید خیلی مواظب خودت باشی_ چرا مگه بابات میخواد بخورم یا تو مهمونیش ادم خوار داره کلافه دستی تو موهاش کشید نمیدونست چه جوری حالیم کنه _ تو فقط همین امشب رو به حرفم گوش کن خواهش می کنم تو میدونی من بدتو نمیخوام با نگاهی که تو چشام کرد دلم سوخت براش _باش خیالت راحت اما من نمیرم سمت رادمهر خودش باید بیاد _باشه اون خودش میاد نمی تونه ریسک کنه بزاره بلای سرت بیاد از اتاق زدیم بیرون رفتیم پایین که دیدم رادمهر کنار پله ها ایستاده رو به کیا _ تو با ترلان و ترانه باش حواستو جمع کن سلینا با من میاد مواظب خودتو آرتا هم باش امشب کاری نکنه کیا فقط سر تکون میداد مشخص بود همشون فکرشون حسابی درگیره اما نمی گفتن چرا
اکیپ ماهم باهم رفتیم قرار شد بریم مزون اون سری که زیاد معطل نشیم بعد از خرید لباس هامون و البته تذکرات اقایون همراه مبنی بر خرید لباس پوشیده کارمون تمام شد برگشتیم خونه قرار بود ارایشگر بیاد برای همه مون ساعت ۴ بود که ارایشگر اومد بهش گفتم میخوام موهام باز باشن فقط روشون کار کنه بافت برام بزنه که اونم فهمید منظورم چیه و اوکی رو گفت لباسم یه لباس دکلته مشکی لمه بود که حسابی باهاش جیگر میشدم اما کیا جیگر کردن رو کوفتم کرد و گفت باید کت بپوشم روش منم یه کت کوتاه گرفتم برای روش ساعت ۸ بود که اماده بودم لباسمم پوشیدم با کفش هام ارایشم سایه طلای خط چشم مشکی گربه ای و رژ مخمل قرمز حسابی تو چشم بود ارایشگر که رفتم بیرون گوشی رو دراومدم به مضنون امشب مهمونیه فرستادم و پیام رو پاک کردم از توی جعبه جواهرات که با خودم اورده بودم یه سرویس برلیان در اوردم پوشیدم و تاج برلیانی که از این مدلا بود که می اومد توی پیشونی رو زدم اماده اماده از اتاق زدم بیرون رفتم در اتاق کیا در زدم در اومد باز کرد دهنش باز موند یه لبخند ملیح با ناز گفتم چطور شدم جوابی ازش نمی اومد فقط مثه بز داشت نگام می کردم که دستمو جلوش تکون دادم تا به خودش اومد گفت _ لامصب چی شدی آهوی گریز پا با خنده مشتی به بازوش زدم _ کیا بیا بریم دیگه چرا هنوز تو اتاقی کیا خیلی زود جدی شد دستمو کشید برد تو اتاق کیا _ببین امشب رو باید هر لحظه کنار رادمهر باشی حتی ثانیه ای هم از پیشش جدا نشو خواستی جدا شی میای پیش من حتی ثانیه ای امشب برای تو خطرناکه باید خیلی مواظب خودت باشی_ چرا مگه بابات میخواد بخورم یا تو مهمونیش ادم خوار داره کلافه دستی تو موهاش کشید نمیدونست چه جوری حالیم کنه _ تو فقط همین امشب رو به حرفم گوش کن خواهش می کنم تو میدونی من بدتو نمیخوام با نگاهی که تو چشام کرد دلم سوخت براش _باش خیالت راحت اما من نمیرم سمت رادمهر خودش باید بیاد _باشه اون خودش میاد نمی تونه ریسک کنه بزاره بلای سرت بیاد از اتاق زدیم بیرون رفتیم پایین که دیدم رادمهر کنار پله ها ایستاده رو به کیا _ تو با ترلان و ترانه باش حواستو جمع کن سلینا با من میاد مواظب خودتو آرتا هم باش امشب کاری نکنه کیا فقط سر تکون میداد مشخص بود همشون فکرشون حسابی درگیره اما نمی گفتن چرا