مشاعره مشاعره با حرف "س "

[پایان]

سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید

ور در همه باغستان سروی نبود شاید

 

[Serenya]

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می‌طلبی، طاعت استاد ببر

 

[پایان]

سرشک دیده دلیل‌ست و رنگ چهره علامت
که در فراق تو، جانم چه جور برد و ملامت

بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم
سرای سی*ن*ه به کلی و مُلک دل به تمامت

 

[amir mohamad]

ساکتی اما نگاهت میزند از عشق دم
رنگ رخسار از زبان یک وقتها گویاتر است

 

[پایان]

سروقدی میان انجمنی

به که هفتاد سرو در چمنی

جهل باشد فراق صحبت دوست

به تماشای لاله و سمنی

 

[Tara Motlagh]

سود من جمله ز هجر تو زیان خواهد شد
گر زیانست درین آمدن از سود، بیا

مایهٔ راحت و آسایش دل بودی تو
تا برفتی تو دلم هیچ نیاسود بیا

 

[amir mohamad]

سودای عشق خوبان از سربدر کن ای دل
در کوی نیک نامی لختی گذر کن ای دل

دنیی و دین و دانش در کار عشق کردی
زین کار غصه بینی کار دگر کن ای دل

 

[پایان]

سپیده‌دم، نسیمی روح پرور

وزید و کرد گیتی را معنبر

 

[amir mohamad]

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حديثش پيچيده شد زبانش

گه مي فتد از اين سو گه مي فتد از آن سو
آن ک.س که سرخوش گردد خود اين بود نشانش

 

[پایان]

سیمرغ وار بر قله قاف آرزو

پنهان ز چشم مردم دنیا نشسته ام