جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مهدی فرجی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام مهدی فرجی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,019 بازدید, 104 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مهدی فرجی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
ای آنکه بودی در خوشی ها یار من روزی
دیدم که افتادی پی آزار من روزی

این سی*ن*ه زندان بود، اما رفت با شادی
هرکس که خط انداخت بر دیوار من روزی

شاید قسم خوردی فراموشم کنی، اما
سر میکشی در دفتر اشعار من روزی

رفتی طنین شعرهایم در سرت... گفتم
دیوانه برمی گردی از تکرار من روزی

با هر غزل جان دادم و بر گردنت افتاد
یکباره خون ِ آبی ِ خودکار من روزی

هر زن به چشم ام خیره شد، گم کرده ای را یافت
پس «هرکسی از ظنّ خود شد یار من» روزی

بگذار بی پروا بگویم دوستت دارم
هرچند می خندی به این اقرار من روزی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
این مسـ*ـت های بی سر وپا را جواب کن
امشب شب من است ، مرا انتخاب کن

مهمان من تمامی اینها و ... پای من
قلیان وچای مشتریان را حساب کن

تمثال شاعرانه ی درویش را بکن
عکس مرا به سی*ن*ه ی دیوار قاب کن

هی! قهوه چی! ستاره به قلیان من بریز
جای ذغال، روشنش از آفتاب کن

انگورهای تازه ی عشقی که داشتم
در خمره های کهنه بخوابان،شراب کن

از خون آهوان بده ظرفی که تشنه ام
ماهیچه ی فرشته برایم کباب کن

از نشئه خلسه ای بده از سُکر،جرعه ای
افیون ومی بیار،بساز وخراب کن

دستم تهی است هرچه برایم گذاشتی
باخنده های مشتریانت حساب کن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
وحشی نبودم تا تو رامم کرده باشی
ِآهو نه ، تا پابند دامم کرده باشی

من پخته بودم ، پخته بودم ، پخته بودم...
جز اينکه با يک عشوه خامم کرده باشی

من فکر اينجا را نمی کردم که روزی
تو غرق نان و مسـ*ـت نامم کرده باشی

مديون قدری آب و مشتی دانه يک روز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی

يادم نمی آيد جوابم داده باشی
يادم نمی آيد سلامم کرده باشی

با تو همين اندازه شيرين بود اگر بود ــ
زهری که با حرفی به کامم کرده باشی

ميسوزم و دود مرا می بلعی...آن وقت
له ميکنی وقتی تمامم کرده باشی

حالا چطوری من حلالت کرده باشم
وقتی تو اينطوری حرامم کرده باشی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
خوب و بد هر چه نوشتند به‌پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان

این‌وآن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند
غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان

بگذاریم که با فلسفه‌شان خوش باشند
خودمان آینه هستیم برای خودمان

ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم
دو مسافر یله در آب‌وهوای خودمان

احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره‌های خودمان

من و تو با همه‌ی شهر تفاوت داریم
دیگران را نگذاریم به‌جای خودمان

دیگران هر چه که گفتند بگویند، بیا
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
فکرش نباش مال کسی جز تو نیستم
دیگر به فکر هم‌نفسی جز تو نیستم

عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد
وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم

بعد از چقدر این‌طرف و آن‌طرف زدن
فهمیده‌ام که در هوسی جز تو نیستم

یک آسمان اگرچه به رویم گشوده است
من راضی‌ام که در قفسی جز تو نیستم

حالا خیالم از تو که راحت شود عزیز
دیگر به فکر هیچ‌کسی جز تو نیستم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟

مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود
تا به نقاشی‌اش آبی نکشد دریا را

حرف را می‌شود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غمِ نا پیدا را

عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو
کاش یک باد به کشفت برساند ما را

تو همانی که شبی پر هیجان می‌آیی
تا فراری دهی از پنجره‌ها سرما را

فال می‌گیرم و می‌خوانی و من می‌خندم
بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
مثل تو هرکس آشنایی در سفر دارد
مانند من، مانند من، چشمی به در دارد

در سربه‌زیری حاجتی دارد که می‌خواهد
روی زمین تا تکّه نانی دید، بردارد

اشکی‌ست اشک او که می‌گویند یاقوت است
آهی‌ست آه او که می‌گویند اثر دارد

من اشک‌هایی داشتم، تنها خودم دیدم
شاید فقط آیینه از دردم خبر دارد

من بغض‌هایی را فرو بردم که ترسیدم
از رازهای سر‌به‌مُهری پرده بردارد

یک عمر در خود ریختم تنهاییِ خود را
انگار کن کوهی که آتش بر جگر دارد

انگار کن آتش‌فشانی در سرم دارم
روزی مرا بیدار کن اما خطر دارد

دل‌شوره‌ای دارم، گمانم ماهیِ سرخی
در عمق دریایی به قلّابی نظر دارد ...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
رفتم که از دیوانه‌بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم

واکرد درهای قفس را، گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم

بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
_روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم_

این پا و آن پا کرد، گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمی‌آورده از کارم!

از یال و کوپالم خجالت می‌کشم اما
بازیچه‌ی آهو شدن را دوست می‌دارم

با خود نشستم مو به مو یادآوری کردم
از خواب‌های روز در شب‌های بیدارم

من چای می‌خوردم به نوبت شعر می‌خواندند
تا صبح، عکس سایه و سعدی به دیوارم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
شوق پرکشیدن است در سرم، قبول کن
دل‌شکسته‌ام اگر نمی‌پرم، قبول کن

این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمی‌شود به حجم باورم، قبول کن

گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن

در اتاق رازهای تو سرک نمی‌کشم
بیش از آنچه خواستی نمی‌پرم، قبول کن

قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی‌خورد
گاه نامه می‌برم می‌آورم، قبول کن

گفته‌ای که عشقِ ما جداست، شعرمان جدا
بی تو من نه عاشقم ...نه شاعرم، قبول کن

آب … وقتی آب این قدر گذشته از سرم
من نمی‌توانم از تو بگذرم، قبول کن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,237
مدال‌ها
9
برفِ آوازم در گوشِ چه سنگين از تو
رقص، بهمن شده و ريخته پايين از تو

دور مى گيرى و در پاى تو انبوهِ سپيد
چينىِ دامنه و دامنِ پُر چين از تو

تا ابد تشنگى داغِ "مرنجاب" از من
تا هميشه جريانِ خُنكِ "فين" از تو

شربتِ تلخِ شبِ تيره‌ی كاشان از من
ماه؛ اين خربزه‌ى روشنِ شيرين از تو

من چه‌ام!؟ زردترين برگِ خزان، اين از من
تو چه!؟ سرسبزترين ماهِ بهار، اين از تو
 
بالا پایین