جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی چگونه یک رمان بنویسیم؟

  • نویسنده موضوع ELNA
  • تاریخ شروع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط ELNA با نام چگونه یک رمان بنویسیم؟ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,196 بازدید, 218 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع چگونه یک رمان بنویسیم؟
نویسنده موضوع ELNA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
بعد از دیالوگ می رسیم به شخصیت پردازی. اگر فردی با خانواده است و همه چیز عالی است شخصیتش قابل تشخیص نیست اما وقتی که تصادف می کند یک واکنش غیرمعمول می دهد. نه که عصبانی می شود. همه عصبانی می شوند اما این یک جور خاصی عصبانی می شود. مثلا برای بچه هاش ماشین می گیره و می گه که من می خوام ماشین را ببرم تعمیرگاه و بعدش برم دماوند یک هفته فکرکنم. این می شه شخصیت پردازی. این ابزارآلات مجموعه ای از ابزار و مصالح و فن و فوتی که لازم دارید داستان را می نویسید. اگر جایی منجر به متن طلایی می شود احتمالا قبلش یا بعدش داستان نویس فکری به حالش کرده و اون مقدمات باعث شده که داستان نویس به اینجا برسد.
پس داستان نویسی جمع کردن و گنجینه کردن و توی بقچه کردن جملات زیبا نیست. اینها باید کاربرد داشته باشند. شخصیت های داستان را در ماجرا قرار بدهند.
این دوجمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.
کدام جمله را می پسندی؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟
این دو جمله را یک بار دیگر نگاه کنید. اگر خوب نگاه کرده باشید اولی نگاه بیرونی دارد یعنی فعل در خارج از شخصیت اتفاق می افتد. مرد چکش را بر میز کج تخت می زند و در دومی در درون مرد اتفاق می افتد. اولی خارجی است دومی داخلی.

دم و بازدم کدامش داخلی است و کدامش خارجی؟ دم نفس را داخل می برد پس داخلیه. بازدم نفس را بیرون می دهد پس خارجی است.

داستان زنده، یک نمای داخلی و یک نمای خارجی دارد. بعد از دم، بازدم و بالعکس. این می شود قاعده. هر دو لازم است. دم داخلی، بازدم خارجی
سوال: داستانهای پلیسی و معمایی دم است یا بازدم؟ چرا؟
داخلی یعنی درون شخصیت اتفاق می افتد. خارجی یعنی بیرون شخصیت. داستانهای پلیسی بیشتر وقایعشان خارجی است.
داستان های روانشناسی بیشتر وقایعشان داخلی است یا خارجی ؟

این دو جمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.

پس این دو جمله اولی خارجی است، دومی داخلی
نگاه کردن داخلی است یا خارجی؟ داخلی
نگاه به منظره ای کنی و شاد شوی داخلی است یا خارجی؟ داخلی
این مثال را دوباره نگاه کنید:
جمله 1: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم.
جمله 2: دو شب است که خیال زن مثل چکش قبل از خواب
کدام دو جمله را می پسندید؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟

در جمله اول با چه چیزی کشمکش دارد؟ میخ کج. میخ کج بیرون شخصیت است یا درون شخصیت؟ بیرون
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
در جمله دوم با چه چیزی کشمکش دارد؟ با خیال زن. خیال زن داخلی است یا خارجی؟ داخلی
کشمکش با خدا داخلی است یا خارجی؟ خدا در بیرون در میدان ونک است یا در درون ما؟
کشمکش با وسوسه دزدی داخلی است یا بیرونی؟
ببینید اگر عاملی که دارید باهاش کشمکش می کنید (یعنی کلنجار رفتن) اگر بیرون شما باشد (هرچه باشد) جاندار یا بی جان اگر بیرون از شما باشد می شود خارجی یعنی حستان درگیر نیست، یک اتفاقی دارد می افتد مثل کشمکش با مردم یک کوچه با طبیعت با کوهی که از آن بالا می روید ماشینی که روشن نمی شه. یا پرستار با معلم با بقال با بچه با نرسیدن حقوق سر برج (مالی و اقتصادی) است. پس هر کشمکش سیاسی اقتصادی اجتماعی که بیرون شما باشد و مادیت داشته باشد یعنی از جنس فکر و وسوسه و اینا نباشد خارجی است.
حالا کشمکش درونی. کشمکش درونی ممکن است که عاملش خارجی باشد. مثلا یه نفر به شما یک سیلی می زند شما احساس بی گناهی می کنید، احساس بی پناهی می کنید. درست است که عاملش خارجی بوده. دست دیگری که از بیرون آمده. آن یک کشمکش است. حالا احساس بی پناهی، احساس بی گناهی، وسوسه، فکر، طولانی شدن زمان، کوتاه شدن زمان، مفاهیم ذهنی، روحی، روانی، انگیزه های درونی، همه چیزهایی که در درون شما می گذرد در آن عالم کبیر می گذرد هرچند مه عاملش بیرونی باشد یعنی تلنگرش بیرونی باشد اما اگر در درون شما اتفاق بیفتد دردرون شما یک حالتی تغییر کند می شود کشمکش درونی. مثلا: همین دزدی، یک عملی است که بیرون از شما انجام می شود اما وسوسه اش چه؟ وسوسه بوسیدن یک نفر که در کوچه است. یک بچه که بغل یک مادر است، این کشمکش درونی است. اگر در تضاوها وارد بشویم، راوی دارد از قول یک شخصیت، حالت درونی را می گوید که یک زن می خواهد بچه هویش را ببوسد بوسیدن عامل بیرونی است اما کشمکش درونی است. کشمکش با خدا با خودت با آدمهایی که درونت زندگی می کنند با احساسات ضد ونقیضت با احساساتی که بعد از حادثه پیش می آید، فرو ریختن پلاسکو سانحه هوایی یا کشیدن دست یک نفر روی دستتان. بعد از آن یک حسی در درون آدم ایجاد می شود. یک کشمکش کلنجار یک وررفتنی (بهترین تعریف).
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
اگر سوالی نیست برویم سراغ دم و بازدم. خارجی داخلی
با توضیح کشمکش درونی و کشمکش بیرونی می خوام این را عرض کنم. داستان زنده داستانی است که مثل این مثالی که من آوردم با چکش روی میخ می رند و بعدش یک کشمکش درونی برایش ایجاد می شود: یعنی کشمکش داخلی و خارجی. اینها مثل دو پدال یک دوچرخه هستند. اگر یکی اش را بزنی می افتی دوتاش را باید بزنی در نثر داستانتان سعی می کنید در کنار کشمکش بیرونی که می آوردی یک کشمکش درونی بیاوری. هرچه کشمکش ها بیرونی باشد مثلا سه تا جمله کشمکش درونی یا جملات درونی، بعضی وقتا هم کشمکش ندارند دارید توصیفات بیرونی می کنید: زن کنار قاب عکس شوهرش ایستاد دستی روی شیشه خاک گرفته اش گرفت: این توصیف بیرونی. توصیف سوم هم می شود بیرونی باشد. پارچه تمیز نبود رفت پارچ راعوض کرد و یک پارچه تمیز آورد و قاب عکس شوهرش را پاک کرد. الان چند تا جمله داریم توصیف بیرونی می کنیم و کاری به حال و هوای زن ندارد منتها همین توضیفات بیرونی داره یک حال و هوایی می ده احساس می شه که این زن آماده است که احساسات درونی اش را بگه. حالا جمله بعدی می رود داخل حالا یا به صورت کشمکش یا به عنوان توصیف داخلی. زن دستمال را روی انگشتر مرد در قاب عکس کشید یاد آن روز افتاد که این نگشر را برای شوهرش خرید این هم خارجی است ولی احساسات درونی زن است که به صورت توصیف در می آید.
برای جلسه بعد: ده جمله بلند بنویسید. یک درمیان درونی و بیرونی.
ببینم با چه چیزهای جالبی کشمکش دارید. شبتان خوش
نزدیک 2 ساعت است که در خدمت دوستان هستم. برای جلسه بعد 10 جمله بنویسید. یکی داخلی و یکی خارجی. چند نکته: جملاتتان با فعل خوب و جمله نویسی خوب باشد اگر خارجی می نویسید او دوجمله ای که من نوشتم می تواند نمونه باشد برای شما. اگر جملات داخلی و خارجی تان معنی ای را ببخش به متنتان خیلی عالی است. در این تمرین روی تکرار نروید. اگر کشمکش اولتان با میخ بوده کشمکش دومتان با گربه باشد منتها بعدش سعی کنید وقتی که جمله خارجی را نوشتید جمله داخلی را بنویسید. ابتکار دست خودتان است.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
ده مرحله نوشتن داستان
در قسمت اول، داستان کوتاه یک قسمت از سریال زندگی افراد است‌ نثلا زندگی افراد صد قسمت است. از لحظه تولد تا فوت، یک قسمتی که در تیررس شماست خیلی حیاتی است. وقتی به
به صورت عادی شاید نتوانیم این قسمت از زندگیش را نشان دهیم اما وقتیکه در آن قسمت از زندگیش قرار می گیریم، قسمتی از زندگیش که
۲_ در این قسمت تو آن را از زندگانی افراد می نویسی اگر ننویسی از کفت رفته. اگر این پازل و‌این قسمت از سریال را نبینی از کفت رفته و مثل سریالهای آبکی شده یعنی
شخصیت ها یا فاعل اند یا منفعل،
فاعل
منفعل: از پیش براشون تصمیم گرفته شده. در داستانهایی تصمیم گرفته شده از قبل که فرد خوشبخت یا بدبخت است.

اگر نباشند کار زیادی نکرده اید. فقط گزارش داده اید. سعی کنید خلاف آمد داستان عمل کنید.
قسمت چهارم، دو عامل در موفقیت تو اثر دارد. انقدر جذاب باشد که خواننده هی سوال کند که بعدا چه؟
انقدر جذاب باشد که خواننده هی سوال کند که خب بعدش؟ این جذابیت در اثر موقعیت بوجود می آید یعنی فرد را در موقعیت عمل قرار دهی. یک نفر کاسه باارزش قدیمی را می شکند.
اما مادر درگیر یک ماجرای دیگر است مثلا درگیر یک هبر خوش است ولی تو‌همش نگران
باورپذیر باشد.
در بوف کور، فرد با سایه اش صحبت می کند.
در حین نوشتن سعی می کنی راوی داستان نباشد‌
سعی کنید شما که مبتدی هستید از خودتان به عنوان راوی استفاده نکنید. یک من دیگر خلق کنید. را اوی از نویسنده جداست. یک منِ دوم است.
گزارش نمی نویسید. بازآفرینی و خلق می کنید. شما یک نفر را می سازید. ۵ نفر هستند و کاری انجام می دهند. می شه گزارش، اما دو نفر را گرفتی و با ماجرایی مردی در کوچه ای به‌موتوری می زند و ‌.‌
اکر بازآفرینی کنی ازش الهام می گیری، دختری که پشت ماشین نشسته دختری است که عاشقش بوده و‌می بخشدش.
در بازآفرینی، گزارش قبلی ممکن است کلا عوض شود.
تم چیست؟ به یک بچه، یک مدیر، می گید درمورد شادی نقاشی بکش، بچه به شکل رفتگر به شکل پارک با درختان تمیز، مدیر، همه تحسینش می کنند و پولهایش را می شمارد
مقدمه، تن ه، پایان،
در این اتاق کسی وارد می شود و صندلی مدیر مب شکند، یا کسی وارد می شود و‌سیلی به مدبر می زند‌ بعدش مذیر یک عاقبتی کارمند یک عاقبتی پیدا می کنند
ممکن است یک شهر باشد. درمورد برکه، برکه ای دارید در یک موقعیتی، یک سنگ از کوهستان یا بیابان رها می شه داخل برکه می افتد‌ بعدش برکه یک سنگ اضافه شده و ماجراهایی بوحچجود آورده. داستان کوتاه، رمان، فیلمنامه همین است
هستم، معما نسازید. یک معما می سازندو آخرش حل می کنند. این کار را نکنید، مثل این داستان خوب بنویسی
نهم، خط،نقطه یعنی حرکت، سکون، حرکت، سکون، حرکت یعنی فعل، سکون یعنی کشمکش
دهم،
یک داستان باید سوالهای خیلی مهمی در ذهن شما ایحاد کند. زن بچه اش را در بیمارستان رها کرد. سوال راحت: چرا رها کرد؟ سوال سخت تر: آیا زن بجز بچه پناه دیگری داشت؟
سوال نقض ...
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
⭕️نکته اول: چطور انتظار دارید اولین قدم بهترین قدم باشد. یک نوزاد ظرف یکسال از سی*ن*ه خیز می دود و هزاران بار زمین خوردن به یادش نمی ماند. نوزادی شجاع باشید و از خراب شدن تمرین ها خنده تان بگیرد. شوخی شوخی راه بیفتید، یکسال دیگر در نوشتن خودتان را با نوشته های اولین مقایسه کنید
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
⭕️ نکته دوم: هر نوشته دو مرحله دارد:

1⃣ حین نوشتن
2⃣ بعد از نوشتن

🔺حین نوشتن: حواستان باشد حین نوشتن منتقد خودتان نباشید. سبک و شجاعانه و چابک بنویسید. اما کار نوشتن که تمام شد؛ آن را خام فرض کنید.

🔺بعد از نوشتن: بعد از اتمام نوشتن بخوانیدش. حوصله به خرج دهید. غلط تایپی نداشته باشید. به خواننده الان می توانید فکرکنید. تکمیلش کنید. کم و زیاد کنید.

بزرگترین خطای یک نویسنده تازه کار اینست که یک مرحله ای باشد. نه.
نه. نه. نوشتن دو مرحله ای است.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
⭕️ نکته سوم:
عادت کنید. شروع به نوشتن را به "شرایطش پیش بیاد" موکول نکنید.
هروقت زیاد می خوابید می روید قدم می زنید؟؟
خب . حالا هروقت عادت های زندگی و اتوماتیک شدن کرد؛ بروید چیزی بنویسید.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
🔴 سه عنصر اصلی فکر اولیه در داستان:

1⃣ تکراری نبودن

نویسنده دیگری این موضوع را استفاده نکرده باشد مگر آنکه شما بخواهید از زاویه دیگری به آن نگاه کنید.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
2⃣ ناب بودن

پی گیری آن برای مخاطب جالب و کشش داشته باشد

3⃣ عدم تعادل

اساسی‌ترین عنصر در فکر اولیه ایجاد عدم تعادل و خارج بودن از مسیر قابل پیش بینی بودن ذهن مخاطب است.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
🔶 برای نویسندگی خلاق، نه تنها قدرت حسی و تخیل لازم است بلکه دو استعداد منحصر به فرد و بنیادی دیگر نیز لازم است. اما این دو توانایی لزوماً ارتباطی باهم ندارند. بلکه به عبارتی کوهی از اولی به معنای وجود ذره‌ای از دومی نیست.

🌺 استعداد ادبی: تبدیل خلاقانه زبان روزمره و عادی به فرمی والاتر و گویاتر که جهان را به روشنی تفسیر می‌کند و وجوه انسانی انرا برجسته می سازد. استعداد ادبی در جوامع به وفور یافت می شود. که گاهی خوب هم می‌نویسند.

🌻 استعداد داستانگویی: تبدیل خلاقانه خود زندگی به تجربه‌ای نیرومندتر، روشن‌تر و با معناتر. که در جوامع کم یافت می شود. حتی اگر فردی مادرزاد داستانگو باشد لزوماً همه کارهایش خوب نیست.

🔎منبع: کتاب "داستان" اثر رابرت مک کی
 
بالا پایین