- Jul
- 1,274
- 3,390
- مدالها
- 7
بعد از دیالوگ می رسیم به شخصیت پردازی. اگر فردی با خانواده است و همه چیز عالی است شخصیتش قابل تشخیص نیست اما وقتی که تصادف می کند یک واکنش غیرمعمول می دهد. نه که عصبانی می شود. همه عصبانی می شوند اما این یک جور خاصی عصبانی می شود. مثلا برای بچه هاش ماشین می گیره و می گه که من می خوام ماشین را ببرم تعمیرگاه و بعدش برم دماوند یک هفته فکرکنم. این می شه شخصیت پردازی. این ابزارآلات مجموعه ای از ابزار و مصالح و فن و فوتی که لازم دارید داستان را می نویسید. اگر جایی منجر به متن طلایی می شود احتمالا قبلش یا بعدش داستان نویس فکری به حالش کرده و اون مقدمات باعث شده که داستان نویس به اینجا برسد.
پس داستان نویسی جمع کردن و گنجینه کردن و توی بقچه کردن جملات زیبا نیست. اینها باید کاربرد داشته باشند. شخصیت های داستان را در ماجرا قرار بدهند.
این دوجمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.
کدام جمله را می پسندی؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟
این دو جمله را یک بار دیگر نگاه کنید. اگر خوب نگاه کرده باشید اولی نگاه بیرونی دارد یعنی فعل در خارج از شخصیت اتفاق می افتد. مرد چکش را بر میز کج تخت می زند و در دومی در درون مرد اتفاق می افتد. اولی خارجی است دومی داخلی.
دم و بازدم کدامش داخلی است و کدامش خارجی؟ دم نفس را داخل می برد پس داخلیه. بازدم نفس را بیرون می دهد پس خارجی است.
داستان زنده، یک نمای داخلی و یک نمای خارجی دارد. بعد از دم، بازدم و بالعکس. این می شود قاعده. هر دو لازم است. دم داخلی، بازدم خارجی
سوال: داستانهای پلیسی و معمایی دم است یا بازدم؟ چرا؟
داخلی یعنی درون شخصیت اتفاق می افتد. خارجی یعنی بیرون شخصیت. داستانهای پلیسی بیشتر وقایعشان خارجی است.
داستان های روانشناسی بیشتر وقایعشان داخلی است یا خارجی ؟
این دو جمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.
پس این دو جمله اولی خارجی است، دومی داخلی
نگاه کردن داخلی است یا خارجی؟ داخلی
نگاه به منظره ای کنی و شاد شوی داخلی است یا خارجی؟ داخلی
این مثال را دوباره نگاه کنید:
جمله 1: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم.
جمله 2: دو شب است که خیال زن مثل چکش قبل از خواب
کدام دو جمله را می پسندید؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟
در جمله اول با چه چیزی کشمکش دارد؟ میخ کج. میخ کج بیرون شخصیت است یا درون شخصیت؟ بیرون
پس داستان نویسی جمع کردن و گنجینه کردن و توی بقچه کردن جملات زیبا نیست. اینها باید کاربرد داشته باشند. شخصیت های داستان را در ماجرا قرار بدهند.
این دوجمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.
کدام جمله را می پسندی؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟
این دو جمله را یک بار دیگر نگاه کنید. اگر خوب نگاه کرده باشید اولی نگاه بیرونی دارد یعنی فعل در خارج از شخصیت اتفاق می افتد. مرد چکش را بر میز کج تخت می زند و در دومی در درون مرد اتفاق می افتد. اولی خارجی است دومی داخلی.
دم و بازدم کدامش داخلی است و کدامش خارجی؟ دم نفس را داخل می برد پس داخلیه. بازدم نفس را بیرون می دهد پس خارجی است.
داستان زنده، یک نمای داخلی و یک نمای خارجی دارد. بعد از دم، بازدم و بالعکس. این می شود قاعده. هر دو لازم است. دم داخلی، بازدم خارجی
سوال: داستانهای پلیسی و معمایی دم است یا بازدم؟ چرا؟
داخلی یعنی درون شخصیت اتفاق می افتد. خارجی یعنی بیرون شخصیت. داستانهای پلیسی بیشتر وقایعشان خارجی است.
داستان های روانشناسی بیشتر وقایعشان داخلی است یا خارجی ؟
این دو جمله را در نظر بگیرید:
جمله یک: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم
جمله دوم: دو شب است که خیال این زن مثل چکش قبل از خواب روی سرم می کوبد.
پس این دو جمله اولی خارجی است، دومی داخلی
نگاه کردن داخلی است یا خارجی؟ داخلی
نگاه به منظره ای کنی و شاد شوی داخلی است یا خارجی؟ داخلی
این مثال را دوباره نگاه کنید:
جمله 1: چکش را برداشتم و بر سر میخ کج تخت زدم.
جمله 2: دو شب است که خیال زن مثل چکش قبل از خواب
کدام دو جمله را می پسندید؟ اولی یا دومی؟ چرا؟ این دو جمله چه تفاوتی با هم دارند؟
در جمله اول با چه چیزی کشمکش دارد؟ میخ کج. میخ کج بیرون شخصیت است یا درون شخصیت؟ بیرون