- Apr
- 77
- 297
- مدالها
- 1
- عمراً برم بیمارستان. چیزی هم نشده فقط کمرم کوفته شده.
راه افتاد.
- من دلم آروم نمیگیره نواز. بیا خانمی کن یکدندگی رو بذار کنار.
- نه، میدونی که متنفرم از محیطش.
- باشه، پس میریم خونهی من، خودم حواسم بهت باشه.
- هههه! همینم مونده بیام خونهات.
ازماشین مقابل سبقت گرفت.
- یه جوری میگی انگار تا حالا پیشم نخوابیدی.
- وا! کجا پیشت خوابیدم؟ من و نیاز باهم میخوابیدیم. سویل هم همیشه کنار تو میخوابید. بیچاره رو تا صبح کبود میکردی با شلنگ تختههات.
- انگار همین دیروز بود. چهقدر زود پیر شدیم.
- آره پیر شدن به تو میاد.
سرش رو به سمتم خم کرد.
- ببین، ببین اگه یک تار سفید پیدا کردی یه ماشین میدم بهت.
- کم پز بده عامو.
- پز نیست. تویی که صورتت پر چروکه.
- کو؟
آفتابگیر رو پایین زدم.
- واقعاً چروک شده صورتم؟ کو؟
خودم رو کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم که نالهام بلند شد.
- آخ کمرم.
توی صندلی مچاله شدم و صورتم رو جمع کردم.
سریع ماشین رو کنار زد و به سمتم خم شد.
- لعنت به من! لعنت به من!
سریع کمربندم رو بست و به راه افتاد. دوباره پارک کرد و پیاده شد و در نهایت با کیسهای پر برگشت.
- این کرم رو بزن وقتی رسیدی، الان بدنت داغه هنوز چیزی نمیفهمی. این هم دو سه تا محکم بزن روش بعد بذار روی کمرت. بیحسش میکنه.
- چشم. حالا زود منو برسون خونه، نیاز منتظره.
جلوی خونه توقف کرد. به سمتش گرفتم.
- کنار لبت زخمه.
راه افتاد.
- من دلم آروم نمیگیره نواز. بیا خانمی کن یکدندگی رو بذار کنار.
- نه، میدونی که متنفرم از محیطش.
- باشه، پس میریم خونهی من، خودم حواسم بهت باشه.
- هههه! همینم مونده بیام خونهات.
ازماشین مقابل سبقت گرفت.
- یه جوری میگی انگار تا حالا پیشم نخوابیدی.
- وا! کجا پیشت خوابیدم؟ من و نیاز باهم میخوابیدیم. سویل هم همیشه کنار تو میخوابید. بیچاره رو تا صبح کبود میکردی با شلنگ تختههات.
- انگار همین دیروز بود. چهقدر زود پیر شدیم.
- آره پیر شدن به تو میاد.
سرش رو به سمتم خم کرد.
- ببین، ببین اگه یک تار سفید پیدا کردی یه ماشین میدم بهت.
- کم پز بده عامو.
- پز نیست. تویی که صورتت پر چروکه.
- کو؟
آفتابگیر رو پایین زدم.
- واقعاً چروک شده صورتم؟ کو؟
خودم رو کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم که نالهام بلند شد.
- آخ کمرم.
توی صندلی مچاله شدم و صورتم رو جمع کردم.
سریع ماشین رو کنار زد و به سمتم خم شد.
- لعنت به من! لعنت به من!
سریع کمربندم رو بست و به راه افتاد. دوباره پارک کرد و پیاده شد و در نهایت با کیسهای پر برگشت.
- این کرم رو بزن وقتی رسیدی، الان بدنت داغه هنوز چیزی نمیفهمی. این هم دو سه تا محکم بزن روش بعد بذار روی کمرت. بیحسش میکنه.
- چشم. حالا زود منو برسون خونه، نیاز منتظره.
جلوی خونه توقف کرد. به سمتش گرفتم.
- کنار لبت زخمه.
آخرین ویرایش توسط مدیر: