جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده ● ضد و نقیض اثر غزاله درویش‌زاده ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط Miss.Ghazal با نام ● ضد و نقیض اثر غزاله درویش‌زاده ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,889 بازدید, 43 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع ● ضد و نقیض اثر غزاله درویش‌زاده ●
نویسنده موضوع Miss.Ghazal
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Miss.Ghazal
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
همه خرسند و همه شادند، با وجود آن‌که در این حیاط متروکهٔ دلگیر و طاقت‌فرسا، چه تمایل داشتند و چه نداشتند مجبور به ادامه زندگی و ادامه‌ی سرنوشت بودند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
آن‌ها باید تا ابد و مجبوراً نقاب و مُهر خشنودی و خوشحالی را بر چهر‌ه‌ و لب‌های تر‌ک‌خورده و حزین خود می‌زدند و چاره‌ای نبود جز این راه.
چاره‌ای نبود جز انکار واقعیت‌های سرنوشت و چاره‌ای نبود جز زخم خوردن بر روح و در پاسخ خندیدن به جهان!
 
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
اما این شادی لحظه‌ای بیش ادامه نداشت؛ یک‌باره صدای خنده و صدای شادی به جیغ‌های پی‌درپی و آزاردهنده‌ای که قلب و دل هر انسانی را مچاله خواهد کرد، تبدیل شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
عجز و ناله‌ی مادرِ سالخورده برای دیدن دوباره‌ی چهرهٔ بچه‌‌اش، دست‌های ترک‌خورده و ناتوانی که بی‌گناهانه، حصار پارچه‌ی کهنه و پوسیدهٔ لباس آن مرد بی‌رحم و سنگ‌دل شده بود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
ناله‌ها و التماس‌هایی که اُمید درونشان، رفته‌رفته کشته می‌شد و به مرگ ابدیت کشیده می‌شد.
جیغ‌های التماسانهٔ کودک که تقاضا در نرفتن داشت و چاره‌ای نبود جز رفتن و ترک کردن دل و قلب مادری که تمام جانش را برای برگرداندن بچه‌اش می‌داد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
چشم‌هایم را با بی‌قراری باز می‌کنم. سنگینیِ وزن تمام غم و غصه‌های جهان بر دلم جای خوش کرده است.
دلم آرام و قرار می‌خواهد، دلم آرامش را دیوانه‌وار و مجنون‌وار طلب می‌کند.
دردِ زخمی که سالیان سال‌هاست بر روح و جسمم مهمان شده، امانم را بریده است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
از جای خود برمی‌خیزم، تمامِ افکارِ منفی و ضد و نقیضِ این ذهن مسموم‌شده را با تمام وجود کنار می‌زنم و گام‌های خسته‌ام را که تاب این همه درد را دگر نمی‌طلبد و تحمل دوباره‌ی زندگی را به جان می‌کشد را روانهٔ سرنوشتِ بی سر و تهِ نامعلومِ محو شده‌ام، خواهم کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
لحظه‌ای ذهنم و افکار و روح و وجودم را در این راهِ پر فراز و نشیبِ وارونه آزاد خواهم کرد و اجازه و اذن این را که حتی لحظه‌ای بتوانند متعلق به خودشان باشند را می‌دهم.
بگذار رها شوم، در طلبم برای ترک‌شدن، ترک‌ کردن و رفتن!
بگذار رها شوم، آرامش ابدیِ وجودم را از جهانِ پر دغدغه و پر هیاهو طلب‌مندم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
پرده‌های ننگین و مشگینِ نحسِ این اتاقِ تنگ و تاریکی را که در ظلمات مطلق فرو رفته است را با نفرت و خشم کنار می‌زنم.
در پی کنار رفتن پرده، تمام خاطراتِ ذهنم مرور وار و خاطره‌وار در دیدگانم تداعی‌کننده می‌شوند.
نفسم رفته‌رفته از درون جسم و جانم تحلیل می‌رود... .
تپش قلبم که دیوانه‌وار بر وجودم کوبیده می‌شد را حالا حس نمی‌کنم.
دیدگانم سیاهی و تباهی را به رنگ می‌گیرد و جهان مرا، در خود محو و مبهم می‌کند.
جهانم یک‌باره خاموش می‌گردد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Miss.Ghazal

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
271
2,245
مدال‌ها
2
دیدگانم، غم‌های تمامِ این عالم نفرت‌انگیز را به دوش می‌کشد.
لبخندی، لب‌های تر‌ک‌خورده و حزینم را حصار می‌کند.
افکار‌های تکه‌ پاره و نصف و نیمه‌ی بی‌سر و ته، مهمانِ ذهنِ خسته‌ی آرامش‌مندم شده است.
این‌ها همگی جهانِ ضد و نقیضِ مرا رقم می‌زند، جهانِ وارونه‌ی بی‌مقصد مرا!
 
بالا پایین