- Jun
- 334
- 1,210
- مدالها
- 2
باھاشون زیاد ارتباط نداشته باش ھمینها باعث شدن زنم به خاطر مصرف داروی جا به جا شده مریض بشه تا بتونن ھمچین جاهایی کار کنن.
همه ھم که مثل ھم نیستن آقا احتمالاً اشکال از جای دیگهای بوده.
پیرمرد نگاه بدی به من انداخت و گفت:
- امان از دست جوونهای امروز که ھمین ریخت و پاشها کورشون میکنه پیاده شو خانم برم به کارم برسم.
اگه احیاناً جایی مشکل براتون پیش اومد ساکت نمونین شاید اونها ھم از اشکال خبر ندارن که درستش نمیکنن.
فعلاً که کیهان دارو خداحفظش کنه نصف قیمت اصلی دارو میفروشه بقیه به درد نمی خوره.
زیر لب گفتم:
-خدا حفظش میکنه سفت و سختم تاحالا حفظش کرده.
وارد شرکت شدم منشی کنارم وایساد و گفت:
- سلام صبح بخیر.
-سلام صبح شما هم بخیر چه خبر؟
دیروز یه مرد و زن اومدن درمورد شما سوال میپرسیدن.
- چی پرسیدن؟
- مدرکتون رو کی گرفیتن و کی اینجا تاسیس شد و چند نفر کار میکنن.
- اسمشون؟
- نمیدونم.
سر تکون دادم و گفتم:
- خانم جلیلی شما اطلاعات شرکت رو نباید به کسایی که نمیشناسین بدین.
- آخه اول گفتن با شما اشنان.
همه ھم که مثل ھم نیستن آقا احتمالاً اشکال از جای دیگهای بوده.
پیرمرد نگاه بدی به من انداخت و گفت:
- امان از دست جوونهای امروز که ھمین ریخت و پاشها کورشون میکنه پیاده شو خانم برم به کارم برسم.
اگه احیاناً جایی مشکل براتون پیش اومد ساکت نمونین شاید اونها ھم از اشکال خبر ندارن که درستش نمیکنن.
فعلاً که کیهان دارو خداحفظش کنه نصف قیمت اصلی دارو میفروشه بقیه به درد نمی خوره.
زیر لب گفتم:
-خدا حفظش میکنه سفت و سختم تاحالا حفظش کرده.
وارد شرکت شدم منشی کنارم وایساد و گفت:
- سلام صبح بخیر.
-سلام صبح شما هم بخیر چه خبر؟
دیروز یه مرد و زن اومدن درمورد شما سوال میپرسیدن.
- چی پرسیدن؟
- مدرکتون رو کی گرفیتن و کی اینجا تاسیس شد و چند نفر کار میکنن.
- اسمشون؟
- نمیدونم.
سر تکون دادم و گفتم:
- خانم جلیلی شما اطلاعات شرکت رو نباید به کسایی که نمیشناسین بدین.
- آخه اول گفتن با شما اشنان.
آخرین ویرایش توسط مدیر: